تقابل کشف با عقل، بررسی دیدگاه های صوفیانه از قرآن 1. اگر بخواهیم نگاهی پدیدارشناسانه به بحث تفسیر صوفیانه از قرآن داشته باشیم، مسئله این است که آیا نگاه صوفیانه را مستقل و فرای مذهب قبول میکنیم و بعد آن را مترتب بر قرآن می دانیم؟ اتفاقاً پرسش شما ناظر به مسئلهای است که شاید از حدود یکصد سال پیش به این سو ذهن برخی محققان تاریخ اندیشهی اسلامی را به خود مشغول کرده و دیدگاههای مختلف و متناقضی دربارهی آن مطرح شده است. خانم کریستین سندز، نویسندهی کتاب موردبحث ما، نیز اشارهای به این مسئله کرده است. در یکسوی این اختلاف، عربشناس و اسلامشناس بزرگی همچون ایگناتس گلدتسیهر مَجار قرار دارد که در فصلی از کتاب مشهورش دربارهی گرایشهای تفسیری مسلمانان (که در 1920 میلادی بهزبان آلمانی منتشر شد) به تفسیر صوفیانه پرداخته و در آنجا گفته است که عقاید صوفیه مبنای قرآنی ندارد و متصوفه صرفاً با استفاده از روش تمثیل کوشیدهاند تا از طریق تفسیر قرآن دیدگاههای مستقل خودشان را که متأثر از اندیشهی مُثُل افلاطونی است با آیات قرآن سازگار کنند. در سوی دیگر، دو اسلامشناس مشهور فرانسوی یعنی لویی ماسینیون و پل نویا قرار دارند که که معتقدند قرآن منشأ و سرچشمهی فکر صوفی است و، بر خلاف گلدتسیهر، با تأکید بر تجربهی معنوی و عرفانی صوفی بر این نظرند که صوفیان از این طریق به کشف معانی قرآن دست مییابند. این مسئله با ادبیات دیگری در سنت اسلامی و در میان عالمان مسلمان نیز محل توجه بوده است.عبارتی که در تاریخ تفسیر از ابوالحسن واحدی (د. 468)، مفسر و ادیب سرشناس نیشابور، درباره همشهریاش ابوعبدالرحمن سلمی (د. 412) نقل شده گویای نکات بسیاری است. واحدی میگوید که سلمی اگر معتقد باشد که «حقائقالتفسیر»ی که تألیف کرده در زمرهی «تفسیر» قرآن است، به ورطهی کفر درافتاده است. مسئله واقعاً پیچیده است. از سویی مفسر معیاری همچون واحدی صوفی مشهوری چون سلمی را مفسر نمیداند و اثرش را تفسیر قلمداد نمیکند، و عدهای دیگر تفاسیر صوفیه را از مقولهی تقسیر بهرأی مذموم میخوانند و طعن میکنند. از دیگرسو، خود صوفیه نیز آثار خودشان را «تفسیر» نمیخوانند، بلکه با عناوینی چون «کشف الاسرار» (میبدی) یا «لطائف الاشارات» (قشیری) یا «حقائق القرآن» (روزبهان) از آثارشان نام میبرند و حتی از خودشان با القابی چون «اهلالحقائق» و «اهلالاشارات» و «اهل المواجید» و نظایر اینها یاد میکنند. با این حال، خود صوفیان مدعیاند که، فراتر از تفسیر ظاهری، حقیقت و باطن قرآن است و فقط آناناند که این حقیقت را دریافتهاند و مفسران دیگر صرفاً به ظاهر قرآن سرگرم شدهاند. 2. حالا باید بهطور دقیقتر پرسید که تصوف و مفاهیم صوفیانه کاملاً برگرفته از قرآن و با آن سازگارند؟ این پرسش را نه فقط دربارهی تصوف بلکه دربارهی علم کلام یا علم فقه یا حتی فلسفه اسلامی هم میتوان مطرح کرد. میتوان پرسید که علم کلام اسلامی یا علم فقه اسلامی کاملاً منطبق یا سازگار با متن قرآن است؟ آیا مثلاً نظریۀ «عصمت پیامبران» یا نظریهی «اعجاز قرآن» که در علم کلام اسلامی صورتبندی کاملاً منسجم و منقحی دارند نظریههایی صرفاً منبعث از قرآناند یا در کشاکش بحثها و منازعات سدهی سوم و چهارم هجری شکل گرفتهاند و به این شکل درآمدهاند؟ به همین قیاس، میتوان گفت پدیدهای رسمی به نام تصوف تا سدهی سوم وجود نداشت و طبعاً مفاهیم و اصطلاحات صوفیانه هم وجود نداشتند. حداکثر اینکه افرادی بودند که سبک زندگی و تمایلاتی زهدگرایانه داشتند و از سدهی سوم به بعد بود که نهاد رسمی تصوف بهتدریج شکل گرفت و مفهوم سازی شد. در مجموع شاید بتوان این گونه جمعبندی کرد که افرادی با گرایشهای صوفیانه (به معنای موسع کلمه) در سدههای نخستین در جامعهی اسلامی حضور داشتند که قرآن نیز ازجملهی منابع معرفتی و الهامی آنها بود، هرچند میزان توجه آنها به قرآن بهیکاندازه نبود و از فردی به فرد دیگر تفاوت میکرد، چنانکه در میان متکلمان و فلاسفه نیز امر به همین ترتیب بوده است. 3. مطرح شدن موضوعی چون تفاسیر صوفیانه قرآن آن هم از جانب اسلام شناسان غربی یکی از مسائل جالبی است که در اولین مواجهه این سوال را برای ما به وجود می آورد که این علاقه از کجا نشأت می گیرد؟ تصوف و گرایشهای صوفیانه و عارفانه مخصوص اسلام نیست؛ در یهودیت و مسیحیت هم چنین گرایشهایی وجود دارند. در نوشتههای به زبان انگلیسی معمولاً از تعبیر «میستیسیزم» (mysticism) در اشاره به تصوف و عرفان و از تعبیر «میستیک» (mystic) برای اشاره به فرد صوفی و عارف استفاده میشود. در واقع، برای نویسنده غربی که با این پدیده و مفهوم در ادیان دیگر آشناست، صوفی و عارف مسلمان، در وهله نخست، «میستیکِ» اسلامی است. حلاج، ابنعربی، مولوی، عطار، غزالی، سهروردی و دیگر عارفان بزرگ در سنت اسلامی برای محققان غربی بسیار جذاب بودهاند و بررسی زندگی و آثار و افکار آنان گاه حتی چند دهه از عمر این محققان را به خود اختصاص داده است. اصولاً تصوف یکی از جنبههای جذاب و پرمخاطب و پرطرفدار دین است؛ به قول بزرگی، تصوف قرائت هنری از دین است؛ طبعاً کار آماری هم اگر بکنید، خواهید دید که در میان محققان غربی (و هم البته شرقی) بررسی آثار و افکار صوفیان در مقایسه با بررسی آثار و افکارِ مثلاً فقیهان حجم بیشتری را اشغال کرده است. بسیاری از اسلامشناسان غربیِ این حوزه در ایران کاملاً شناختهشده و نامآشنایند، کسانی چون ماسینیون، شیمل، کربن، ایزوتسو و چیتیک. با این حال، توجه به «تفاسیر صوفیانه» و بهطورخاص «نسبت تصوف با قرآن» مثل دیگر حوزههای تاریخ تفسیر قرآن مرهون تلاش گلدتسیهر در کتاب مشهورش است. پس از گلدتسیهر، آثار متعددی اعم از کتاب و مقاله به تفاسیر صوفیانه اختصاص یافتند، ازجمله کارهای کسانی چون گرهارد باورینگ دربارهی تفسیر سهل تستری و ابوعبدالرحمن سلمی، یا دو کار متأخر دربارهی تفسیر میبدی و تفسیر قشیری. پژوهش کریستین سندز ازجملهی آخرین کتابها دربارهی تفسیر صوفیه است که به بررسی اصول و مبانی تفسیر صوفیانه و نحوهی مواجههی آنان با آیات قرآن میپردازد. 4. تاثیر و تاثر برداشت و تفاسیر صوفیانه از قرآن چگونه بوده و در اندیشه های اسلامی چه نقشی داشته است؟ این تفاسیر را شما به شخصه مثبت ارزیابی می کنید یا منفی؟ این تفاسیر در نسبت با واقع و آنچه تفسیر عقلانی از قرآن می گوییم چه حد و مرزی دارد؟
بهرغم همهی مخالفتها با صوفیه و تفاسیر صوفیانه، این تفسیر در سدههای متمادی به حیات خود ادامه داده و در سنت اسلامی باقی مانده است. تقابل رویکرد عقلیـاستدلالی با رویکرد کشفیـشهودی، و تعارض رویکرد ظاهری با رویکرد باطنی عمری بهاندازهی تاریخ تلاش بشر برای کشف حقیقت دارد. تفسیر عقلانی و نگاه عقلانی به دین بخشی از حقیقت را مینماید و تفسیر باطنی و نگاه عرفانی به دین نیز بخشی دیگر را. امروزه بر مبنای دانشهای جدید و دستاوردهای شاخههایی چون روانشناسی دین، مردمشناسی فرهنگی، زبانشناسی تاریخی، و تاریخ اجتماعی حقایقی روشن شده است که پیچیدگی مسئلهی گرایش آدمیان به رهیافتها و نگرشهای متفاوت و متعارض را بهخوبی نشان میدهد. این قبیل تقابلها در شاخههای مختلف علوم اسلامی هم به انحای دیگر نمایان است، در فلسفه به شکل مشایی/اشراقی، در فقه و حدیث به شکل اصولی/اخباری، در کلام بهشکل معتزلی/اشعری و نظایر اینها. پویایی دانشهای دینی در سنت پرفراز و فرود اسلامی به همین اختلافها و تفاوتهاست. |
![]() |