گفتوگو با مهرداد عباسی مترجم و ویراستار غیبت دل آزار آثار روشمند در مطالعات قرآنی
سایر محمدی
کتاب «رویکردهایی به تاریخ تفسیر قرآن» کاوشی است در جنبههای گوناگون تفسیر قرآن و کشف ظرفیتهای هر یک از این جنبه ها.هر مقاله از این کتاب در پی معرفی و تحلیل جنبهای از اصول ومبانی، روشها و گرایشها، متون و منابع، سؤالها و مسألهها در حوزه پژوهشی تفسیر قرآن است.مهرداد عباسی مترجم و گردآورنده کتاب «رویکردهایی به تاریخ تفسیر قرآن» و دبیر مجموعه «مطالعات قرآن و حدیث» انتشارات حکمت متولد 1356 تهران، دکترای رشته قرآن و حدیث دارد و استادیار دانشگاه آزاد تهران واحد علوم تحقیقات است. وی در سال 89 کتاب «رهیافتهایی به قرآن» ویراسته جرالد هاوتینگ را ترجمه و توسط انتشارات حکمت منتشر کرد و هماکنون نیز کتاب «پیامبران عهدین در قرآن و منابع اسلامی» را که با همکاری راحله نوشاوند به فارسی برگردانده در دست انتشار دارد.
ـ آقای عباسی شما دبیر مجموعه «مطالعات قرآن و حدیث» هستید،این مجموعه چگونه شکل گرفت؟ همکاری من با انتشارات حکمت با پیشنهاد ترجمه و انتشار «دایرةالمعارف قرآن» در سال 85 ترجمه و آغاز شد. خوشبختانه از سال 92 تا کنون سهجلد از این دایرةالمعارف منتشر شده است. از دل همین پروژه «دایرةالمعارف قرآن» ـ که خود آن هم بخشی از مجموعه بزرگ «مطالعات اسلامی» در انتشارات حکمت به حساب میآید ـ مجموعه «مطالعات قرآن و حدیث» شکلگرفت. در واقع، در حین کار این فکر پدید آمد که بسیاری از منابع مهم مورد استناد در این دایرةالمعارف را میتوان ترجمه کرد و در اختیار محققان و علاقهمندان فارسیزبان قرار داد، با این هدف که این کار به تثبیت گفتمان آکادمیک و رهیافت علمی به این موضوعات کمک خواهد کرد. همکاری من با بنیاد دایرةالمعارف اسلامی در ده سال اخیر نیز این امکان را برایم فراهم آورده بود تا بسیاری از آثار مطالعات اسلامی در غرب را به لطف کتابخانه غنی و کمنظیر این بنیاد رصد کنم و از چندوچون آنها آگاه شوم.اما از طرف دیگر، تدریس در دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث و برخورد نزدیک با دانشجویان رشتههای الهیات این فکر را در من ایجاد کرد که در حوزه مطالعات اسلامی و بهویژه در حوزه مطالعات قرآنی آنچه در دانشگاههای ما میگذرد با آنچه در عرصه بینالمللی در جریان است فاصله زیادی دارد و این فاصله را باید در درجه نخست نشان داد و در مرحله بعد کاهش داد. سرفصلهای درسی و منابع این رشتهها سیوچند سال پیش با تفکر سنتی و حوزوی نوشته شدهاند. اما در دنیای امروز رویکرد علمی و آکادمیک در همه رشتهها ازجمله در مطالعات اسلامی حرف اول را میزند. واقعیت این است که بحثها و روشهای سنتی دیگر جوابگوی نسل جوان و اهل تحقیق امروز نیست. ما اگر بخواهیم در دنیا حرفی برای گفتن داشتهباشیم نمیتوانیم به داشتههای قبلیمان بسنده کنیم. بیشتر آثاری که در این رشته نوشته شدهاند و خوانده میشوند، با رویکرد متکلمانه و مدافعه جویانه و مبتنی بر اهداف ترویجی و تبلیغی است.
ـ گاهی گفته می شود که این آثارآمیخته به تکرار مکررات هستند و حرف تازهای درآنها گفته نمیشود.این نقد را چقدر موجه می دانید؟ همینطور است. در بهترین حالت، دانشجویان و استادان این رشتهها درباره مسئلههای عالمان سدههای گذشته بحث و بررسی میکنند. خیلی از بحثهای سنتی و حوزوی امروزه دیگر مسئله نیست و برعکس، بسیاری از مسئلههای جدید در آن روزگار هرگز مطرح نبودهاند و ذهن کسی را درگیر نکرده است. در واقع مسأله ایجاد کردن و به پاسخ تازه رسیدن از همین مطالعات جدید حاصل میشود. یکی از کارکردهای مطالعات جدید قرآن و حدیث همین ایجاد مسئلههای نو و نحوه مواجهه علمی با آنهاست. از همان زمانِ پیشنهاد ترجمه «دایرةالمعارف قرآن» و انتشار همان نخستین کتاب مجموعه با عنوان «رهیافتهایی به قرآن» انگیزه من و دوستان همراهم آن بود که با تولید ادبیات کافی در این باب، بتوان در محافل عمومی و خصوصی دانشگاهی و حوزوی با آداب علمی و پژوهشی درباره این موضوعات حرف زد و بتوان از نظریهها و روشهایی منقح در این پژوهشها سخن گفت. البته از آن زمان هم نیک میدانستم که این موضوعات در جامعه ما متولیان زیادی دارد و ممکن است حساسیتهایی را برانگیزد، اما ظاهراً چارهای نیست و باید به این قبیل مسائل هم تن در داد.
ـ کتاب «رویکردهایی به تاریخ تفسیر قرآن» حاصل کنفرانسی است که در سال 1985 در یکی از دانشگاههای کانادا با حضور استادان و صاحبنظران مشهور در مطالعات اسلامی و قرآنی از دانشگاههای معتبر غربی برگزار شد. چرا این همه دیر به فکر ترجمه آثاری از این دست افتادید؟ بعضی از این کتابها تبدیل به کتابهای کلاسیک شدهاند، چنانکه در نوشتههای گوناگون فراوان به آنها استناد میشود. یکی از معیارهای انتخاب ما برای کتابهای این مجموعه وجود کتاب در فهرست «منابع پربسامد» دایرةالمعارف قرآن لیدن بود، که خب این کتاب هم یکی از آنهاست. به گمان من، دیر نیست، بخش زیادی از مطالب این کتاب همچنان برای جامعه کتابخوان ما تازگی دارد. چون بحث تفاوت در نگاه و روش در میان است، گاهی ممکن است کتابی مربوط به صد سال پیش همچنان برای جامعهای تازگی داشته باشد. اما از طرفی حق با شماست، چون فقط درهمین ده سال اخیر کتابهای متعددی درباره تفاسیر مختلف قرآن بهصورت تکنگاری به زبانهای اروپایی منتشر شدهاند و ارزش ترجمه دارند.
ـ منظور این است که زودتر از اینها باید این آثار ترجمه و منتشر میشد، تا نسل جدید را جذب میکرد. برای بروز هر پدیدهای باید مقدمات آن فراهم شود. در خود اروپا و امریکا هم تنها سه چهار دهه است که انتشار این آثار سرعت گرفته. در جامعه ما هم فقط چند سالی است که اقبال به مطالعات اسلامی به زبانهای اروپایی بیشتر شده. استادان نسل اول این رشتهها کمکم بازنشسته شدهاند و نسل جدیدی جای آنها را میگیرند. این نسل جدید استادان و دانشجویان طبعاً با زبانهای اروپایی آشناترند و به این مطالعات توجه بیشتری دارند. در دهه شصت شمسی شاید خیلی تعجبآور بود اگر میگفتند دانشجویی برای تحصیل در رشته اسلامشناسی به آلمان یا فرانسه یا کانادا رفته، البته الآن هم کمی عجیب است، اما این پدیده بهتدریج درحال جا افتادن است. نفس این کار و روابط بینافرهنگیِ اینچنینی بسیار تأثیرگذار است و ما را به این باور میرساند که ظاهراً برای اسلامشناسی هم مانند بسیاری از رشتههای دانشگاهی دیگر نیازمند به دانشها و روشهای آن سوی دنیا هستیم. باید این حرکت مثبت را ارج نهاد.
ـ از قرن نوزده میلادی مطالعات اسلامی به طور عام و مطالعات قرآنی به طور خاص به مثابه رشتههای آکادمیک در دانشگاههای کشورهای غربی تأسیس شد. نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی در دانشگاه های ایران میگذرد، در این مدت چطور پایههای مطالعات اسلامی در دانشگاههای ما گذاشته نشده و ما هنوز در این زمینه نیازمند غرب هستیم؟ واقعیت این است که حدود یکصد و پنجاه سال پیش این مطالعات در غرب آغاز شد و بتدریج جریانی سر برآورد که بنا داشت در قالب پژوهشهای بیطرفانه و غیرجدلی به شناخت اسلام و قرآن بپردازد. در این مدت، مطالعات اسلامی و قرآنی غربیان از حیث کمی و کیفی پیشرفت چشمگیری داشته و به یکی از بانشاطترین و پررونقترین دورههای خودش رسیده است. از اواخر قرن بیستم به این سو، کتابخانههای مطالعات اسلامی در غرب به سرعت در حال گسترش است و فقط در حوزه مطالعات قرآنی سالانه بیش از دهها کتاب و مقاله در اروپا و امریکا منتشر میشود. به باور من، برای ایجاد تحول در مطالعات قرآنی و ارتقای کیفی پژوهشهای این حوزه به زبان فارسی راهی جز شناخت و بررسی مطالعات قرآنی در عرصه بینالمللی نیست. از طریق مطالعه این آثار از یک سو میتوان بهاهمیت روشمندی علمی و پایبندی به قواعد پژوهشی پی برد و از سوی دیگر میتوان دریافت که آشنایی با زبانهای سامی و ادبیات یهودی، مسیحی و نیز شناخت تاریخ عرب پیش از اسلام و دوران باستان متأخر تا چه اندازه در عرضه آثار تحقیقی معیار تأثیرگذارند.
ـ بنابراین، نقش ترجمه را در انتقال موضوعات، روشها و دیدگاههای علمی نباید نادیده گرفت. من بر این باورم که یکی از مهمترین معضلات در فضای مطالعات قرآنی جامعه امروز ما فقدان مسأله پژوهشی و نبود انگیزه کافی برای فعالیت علمی و آکادمیک است. ترجمه آثار غربیان میتواند مسألههای جدیدی در مقابل محققان جوان ما قرار بدهد و از این طریق برای پژوهشهای نو در پیوند با آن مسائل که مطرح شد، ایجاد انگیزه کند و از این طریق موضوعات گوناگون مرتبط با مطالعات قرآنی بسط و گسترش پیدا خواهند کرد و راه را برای دستیابی به وضعی مطلوبتر در مطالعات اسلامی هموار خواهد کرد.
ـ آنچه شما عنوان میکنید رویکردی است که بیشتر در حوزههای علمیه حاکم است. گفتمان دانشگاهی چرا از قافله عقب است؟ گاهی واقعاً رهیافت دانشگاهیان ما هم مشابه رهیافت حوزویان است. شاکله اصلی بسیاری از دانشکدههای مرتبط با مطالعات دینی در ایران را استادان و تحصیلکردههای حوزههای علمیه تشکیل میدهند و نگاه مدرن دانشگاهی متأسفانه در دانشگاهها و دانشکدههای ما غایب است. بسیاری از استادان رشتههای الهیات و معارف اسلامی دانشگاههای معتبر ما که متخصص قرآن و حدیث دانسته میشوند کوچکترین شناختی از زبانهای بیگانه و کمترین آشنایی با تحقیقات بینالمللی در این عرصه ندارند. بسیاری از استادان و دانشجویان ما در جزیرههای خودساختهشان زندگی میکنند و از آنچه در نقاط دیگر جهان (نهتنها غرب بلکه حتی کشورهای عربی و ترکیه و نظایر اینها) میگذرد بیاطلاع هستند. این افراد ممکن است با آثار سنتی اسلامی در تفسیر، حدیث، فقه و اصول بخوبی آشنا باشند، که در جای خود امتیاز بزرگی است، اما کافی نیست. این اطلاعات و صرف این مهارتها برای تولید آثار با معیارهای پژوهشی روز و برای گفت وگو با دنیا و محققان جوان امروزی که از طریق رسانههای جدید دهها مطلب میخوانند و صدها مسأله دارند کفایت نمیکند.از سوی دیگر، مگر ما در اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، ادبیات، علوم سیاسی چند نظریهپرداز داریم که توقع داشته باشیم در مطالعات دینی و به طورخاص در مطالعات اسلامی نظریهپرداز داشته باشیم. البته در آن رشتهها به نظر میرسد که امکان ارتباط و اطلاع از دستاوردهای پژوهشی کشورهای دیگر بیشتر فراهم باشد.
ـ یک کتاب دیگر هم تحت عنوان «پیامبران عهدین در قرآن و...» در دست چاپ دارید که از همین مجموعه مطالعات قرآن و حدیث است. بله، این کتاب نوشته پروفسور روبرتو توتولی است که اصل آن به ایتالیایی بود و زیر نظر مؤلف به انگلیسی ترجمه شد. نیمی از این کتاب را یکی از دانشجویانم در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد زیر نظر من به فارسی برگرداند. نیمه دیگر کتاب نیز ترجمه خودم خواهد بود. امیدوارم این کتاب تا سال آینده منتشر شود. عنوان کتاب گویاست، نویسنده میخواهد نشان دهد که پیامبرانی که ذکر آنها در عهدین رفته است چگونه در قرآن و منابع اسلامی معرفی و توصیف شدهاند. این کتاب دو بخش اصلی دارد، بخش نخست به گزارش قرآن از زندگی پیامبران عهدینی اختصاص دارد. اینکه توصیف قرآن از پیامبران احیاناً چه تفاوتهایی با توصیف عهدین دارد. اما تمرکز اصلی نویسنده بر بخش دوم کتاب است، آنجاکه میخواهد نشان دهد که منابع اسلامی یعنی تفاسیر و احادیث و تواریخ چه تصویری از پیامبران عهدینی عرضه کردهاند. او بویژه به منابع «قصص الانبیاء» توجه دارد که از سدههای اولیه آغاز میشود و تا قرن چهارم با تألیف ابواسحاق ثعلبی به اوج میرسد. بهطورخلاصه، در این کتاب نحوه ورود مطالب عهدین به منابع اسلامی توصیف و تحلیل شده است. |
![]() |