نکاتی دربارهی کتابهای قصصالانبیاء در منابع اسلامی*
یان پائولینی
ترجمهی مهرداد عباسی و راحله نوشاوند
اشاره
یکی از گونههای شناختهشده در میان انواع مختلف تألیفات اسلامی گونهی «قصصالانبیاء» است که ملهم از قرآن، روایت تاریخ و سرگذشت پیامبران پیش از اسلام است. ارتباط موضوعی این نوع تألیفات با تفسیر و تاریخ و احادیث اسلامی و اشتراک مضمونی آنها با گزارشهای عهدین از جملهی عواملی است که موجب جذابیت این گونهی ادبی برای محققان حوزهی مطالعات اسلامی در غرب شده و توجه ویژهی آنان را به این موضوع جلب کرده است. انتشار پژوهشهای متعدد در این باره در کشورهای غربی در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه و همچنین ترجمهی تعداد قابلتوجهی از آثار کلاسیک این موضوع به زبانهای اروپایی شاهدی بر این مدعاست. یکی از پژوهشهای قابلتوجه در این باب کتاب پیامبران عهدین در قرآن و منابع اسلامی نوشتهی روبرتو توتولی است که اصل آن به زبان ایتالیایی در سال 1999 تألیف شد و انتشارات کرزن ترجمهی انگلیسی آن را در سال 2002 منتشر کرد. ترجمهی فارسی بخش عمدهای از این کتاب در قالب پایاننامهی کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات انجام شده است.
مقالهی حاضر ـ که یکی از منابع مهم پژوهش توتولی است ـ نوشتهی یان پائولینی خاورشناس و صاحب مقالات متعددی دربارهی ادبیات قدیم عربی و اسلامی است. این مقاله در سال 1969 به زبان آلمانی تألیف و در سال 1999 به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این مقاله، اگرچه بیش از چهار دهه از زمان تألیفش میگذرد، حاوی نگاهی روشمند و نکاتی ارزشمند است که در تألیفات موجود به زبان فارسی در این موضوع کمتر به آنها توجه میشود. توجه و اهتمام فراوان مؤلف به معرفی نسخ خطی مرتبط با موضوع و دانش گستردهی او در این امر از جنبههای شاخص مقاله است.
* این مقاله ترجمهای است از:
Ján Pauliny، “Some Remarks on the Qißaß al-AnbiyÁ’ Works in Arabic Literature”، in The Qur’Án. The Formative Interpretation، ed. Andrew Rippin، pp. 313-326.
این مقاله پژوهشی دربارهی آثار مشتمل بر داستانهای پیامبران و عناوین این آثار در منابع اسلامی است. در این نوشتار به بررسی مشهورترین کتابهای این گونهی ادبی که عمدتاً عنوان «قصصالانبیاء» دارند خواهیم پرداخت. ساختار و مضامین این آثار الگویی به دست میدهد که در درک این گونهی ادبی و سیر تحول آن در اعصار میانهی اسلامی راهگشاست. بنابراین، هدف این مقاله ارائهی کتابشناسی آثار قصصالانبیاء نیست که این خود کاری دشوار است و پژوهشی مستقل را میطلبد. همچنین آثار مختصّ به موضوع نبوّت یا سرگذشت یک پیامبر (نظیر داستان یوسف) در این پژوهش جایی ندارد.
در منابع عربی سدههای میانه، از آثار مشتمل بر داستانها و افسانههای پیامبران در قرآن اساساً با عنوان قصصالانبیاء یاد میشود. این عنوان باید بسیار کهن باشد، چنانکه ابنقتیبه (د 276) در المعارف «مبتدأ الخلق و قصص الانبیاء» را نخستین فن از فنون معارف معرفی کرده است. ابنقتیبه در مقدمهی کتابش به اختصار از معنای «فن» سخن گفته، و از نخستین فصل کتابش مفهوم دقیقتری از عبارت «فنّی از فنون معارف» را میتوان دریافت. در این فصل، داستان خلقت جهان و زندگی پیامبران پیش از اسلام به ترتیب تاریخی و به اختصار ذکر میشود. این فصل با فهرست کتابهای نازلشده بر پیامبران همراه با اطلاعاتی در خصوص سنّ پیامبران پایان مییابد. شکل و محتوایی را که در کتاب ابنقتیبه میبینیم با تفصیل بیشتری در آثار با موضوع و مضمون مشابه میتوان بازیافت.
اگرچه کهنترین آثار قصص الانبیاء به شکل اصلیشان به دست ما نرسیده است، اما احتمال زیادی وجود دارد که این قبیل آثار پیش از روزگار ابنقتیبه مدتها شهرت داشتهاند و از لحاظ شکلی و محتوایی، بر اساس اصول و مبانی مشخصی تألیف میشدهاند.
حاجیخلیفه عنوان قصصالانبیاء را به اثری بسیار کهن از این نوع نسبت میدهد که به دست ما نرسیده است. مؤلف این اثر، همانگونه که انتظار میرود، وهب بن منبّه (د 110) است. هرچند دربارهی عنوان حقیقی کتاب او نمیتوان با قطعیت اظهارنظر کرد. حاجیخلیفه همچنین از قصصالانبیاءنویسان دیگری نام میبرد که آثارشان بر جای نمانده است. از میان این افراد میتوان به سهل بن عبدالله بن تستری اشاره کرد که بنا بر گزارش برخی منابع اصلاً کتابی در این باره تألیف نکرده است. اطلاعاتی دربارهی برخی آثار دیگر با عنوان قصصالانبیاء را که اغلب از بین رفتهاند میتوان در منابع ذیل کتاب حاجیخلیفه یا در اثر بروکلمان بازجست.
فهرستهای نسخ خطی نیز اطلاعاتی دربارهی آثار قصصالانبیاء به دست میدهد. در میان این کتابها که منتسب به مؤلفان کمابیش قدیمی است میتوان به نسخهی واتیکان، بدء الخلق و قصص الانبیاء، اشاره کرد که مؤلف آن ابورِفاعة عُمارة بن وَثیمة الفرات (د 289) نام دارد. از آنجا که عماره را به عنوان یک مورخ میشناسیم، احتمال آن میرود که تألیف او دربارهی قصص در واقع گزیدهای از کتاب او در تاریخ باشد، حال آنکه سخاوی کاملاً به عکس معتقد است که عماره یک کتاب قصصالانبیاء مستقل در دو جلد نوشته است. قصصالانبیاءِ نسبتاً کهن دیگری را میتوان ذیل شمارهی 1249/ب در کتابخانهی بلدیه در اسکندریه یافت. بخش نسخههای اتحادیه عرب در قاهره یک کپی از این نسخه برای خود تهیه کرده و بر اساس همین نسخه، توصیف مختصری پیرامون این اثر در فهرست مؤسسهی پیشگفته نیز آمده است. این نسخه در سال 666 در مغرب یا، بر اساس توصیفی که گفته شد، در اندلس نوشته شده است. این نسخه منتسب به عبدالله محمد بن سعید بن هشام حِجری است که در هیچ جایی او را مؤلف قصصالانبیاء ندانستهاند. نسخهی مذکور اثر منحصر به فردی است شامل داستانهای خلقت و پیامبران از آدم تا ابراهیم که در شکلی بسیار دقیقتر و با جزئیاتی بیشتر نسبت به سایر قصههای پیامبران در مجموعههای قصصالانبیاء عرضه شده است. این کتاب با همان شیوههای معروف و رایج ارائهی مطالب آغاز میشود و در آن، بارها به قرآن و مراجع نخستین (بهویژه وهب بن منبّه) استناد میشود. اما باید گفت که قصهها جنبهی عامیانهتری دارند. در صفحهی عنوان این نسخه، دستخط جدیدی وجود دارد که بهاشتباه وهب بن منبه را مؤلف این کتاب معرفی میکند. شاید این اشتباه ناشی از این حقیقت باشد که در بخشهای آغازین کتاب، وهب راوی اصلی داستانهای خلقت معرفی شده است. این اشتباه دربارهی نام مؤلف در فهرست اتحادیهی عرب ـ که پیشتر ذکر شد ـ نیز رخ داده است.
علاوه بر این نسخه، دو مجموعهی بسیار مشهور دیگر از داستانهای پیامبران با عنوان قصصالانبیاء در دست داریم. نسخههای متعددی از این دو مجموعه در کتابخانههای مختلف باقی مانده و چندین بار نیز تجدید چاپ شده است:
الف) مجموعهی ثعلبی (د 427) که عمدتاً برگرفته از تفاسیر قرآن و منابع تاریخی است.
ب) مجموعهی کسائی (احتمالاً زنده در قرن پنجم) که برداشتی عامهپسند از موضوعات داستانی قرآن ارائه میکند.
با این حال، بسیار دشوار است که عنوان اصلی و واقعیِ مجموعههایی نظیر کتاب وهب کاملاً مشخص شود. در عین حال، بررسی ما نشان میدهد که عنوان قصصالانبیاء برای نسل اول مجموعهنویسان یا راویان افسانههای پیامبران کاملاً آشنا بود و بهتدریج به اصطلاحی رایج و معتبر بدل شد. این موضوع کاملاً روشن است که از آغاز یا اندکی بعد، اصطلاح قصصالانبیاء ـ که عنوان برخی آثار خاص بود ـ همچون عنوانی پذیرفتهشده برای گونهای خاص از منابع اسلامی سدههای میانه کاربرد داشته است. مؤید این مطلب آن است که سخاوی، یکی از مؤلفان متأخر، در طبقهبندی تألیفات تاریخی، جایگاهی مستقل برای متون قصصالانبیاء در نظر گرفته است. در این طبقهبندی ـ که به گفتهی خودش از ذهبی اقتباس کرده ـ آثار قصصالانبیاء در دومین طبقه و دقیقاً پس از آثار سیره قرار گرفته است. سخاوی با اختصاص فصلی کوتاه به قصصالانبیاء مؤلفان مهمترین مجموعههای این گونه را نام میبرد. نخستین مؤلف در فهرست او محمد بن اسحاق است.
تعبیر مرکب قصصالانبیاء در زبان عربی به خودی خود کاملاً روشن و گویاست. معنا و واژگان تشکیلدهندهی آن عیناً برگرفته از قسمتهایی از قرآن است که هوروویتس «بخشهای داستانی قرآن» نامیده است. در این بخشها، فعل «قصَّ» یا مصدر آن «قَصَص» نسبتاً فراوان دیده میشود. از متن قرآن چنین بر میآید که این واژهها معمولاً دربارهی داستان به معنای اخبار گذشتگان به کار رفته است. در بسیاری موارد، گویی خودِ خدا سخنگوی واقعی این داستانهاست. پیامبران نیز اغلب به عنوان بازگوکنندگان نشانههای خدا یا گویندهی داستانهای شخصی خودشان قلمداد میشوند. وجود واژههای قصَّ و قصص در قرآن ـ با توجه به معنایشان در زبان عربی ـ احتمالاً در شکلگیری اصطلاح قصصالانبیاء مؤثر بوده است. علاوه بر این، شواهدی در قرآن هست که نه تنها بر این حقیقت صحّه میگذارد، بلکه بر نقش خدا در این داستانها نیز تأکید میکند؛ این تأکید شاید در تفسیر معنای اصیل اصطلاح قصصالانبیاء و فهم مفهومِ صرفِ قرآنی آن به معنای «روایتهای خدا از پیامبران» مؤثر بیفتد. نمونهای از این قبیل آیهای از آیات آغازین سورهی یوسف است: «ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحى کردیم، بر تو حکایت مىکنیم، و تو قطعاً پیش از آن از بىخبران بودى» (یوسف: 3). در پایان سورهی یوسف، بر هدف کلی این وحی تأکید شده است: «به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى هست» (یوسف: 111). نیز «ما خبرشان را بر تو درست حکایت مىکنیم: آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند (کهف: 13)؛ و «و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مىکنیم، چیزى است که دلت را بدان استوار مىگردانیم، و در اینها حقیقت براى تو آمده، و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است» (هود: 120).
مطابق این آیات، بازگویی این وقایع داستانی نه داستانسرایی بیهدف بلکه بیان سرگذشتهایی است که نقشی مهم در قرآن ایفا میکند. این داستانها که برخی به تنهایی بخشهای کاملی از قرآن را تشکیل میدهند و برخی بهصورت پراکنده در میان آیات دیگر قرآن آمدهاند، هدف و معنای نشانههای خدا را توضیح میدهند و همجنین بیانگر خداترسی و تدین پیامبران یا توصیفگر اعمال زشت و بد گناهکاران، بتپرستان و متخلفان از شریعت الهی هستند؛ از این رو، این داستانها هشداردهنده و عبرتآموزند. اما آنچه در این باره برای ما اهمیت دارد آن است که این داستانها معرفی اولیهای از پیامبران و رسالتشان به دست میدهد که مبنا و معیاری برای بررسی معنای اسلامی نبوت و تطور آن است. هم مفسران قرآن و هم نویسندگان کتابهای قصصالانبیاء از همین منظر به جنبههای اصولی و بنیادینِ بخشهای داستانی قرآن نگریستهاند. ثعلبی در مقدمهی کتابش مینویسد:
خداوندِ قادر برای برگزیدهی خود [مصطفی یعنی پیامبر اسلام] داستانهایی (قصص) از پیامبران گذشته و مردمان پیشین را برای پنج هدف یا حکمت حکایت میکند. نخستین حکمت عرضهی دلیلی بر صدق نبوت محمد است، زیرا او امّی بود و از طریق دیگری نمیتوانست این داستانها را بیاموزد. حکمت دوم فراهم آوردن اسوههایی اخلاقی برای محمد و امت اوست. سومین حکمتِ نقل جزء به جزء این داستانها تأکید بر برتری محمد و امتش بر امتهای پیشین است. حکمت چهارم این است که خداوند از طریق نقل داستانهای پیامبران و عاقبت آنان و دشمنانشان قصد تعلیم و تربیت جامعهی اسلامی را داشته است. ... پنجمین حکمت در بازگویی سرگذشت پیامبران و صالحان گذشته حفظ نام و یاد و کارهای آنهاست.
مؤلفان بعدی واژهی «حکمة» را که اغلب در قرآن کریم به معنای دانایی یا پند آمده، و برآمده از نشانههای خداوند یا اعمال پیامبران است بسیار به کار بردهاند.
اگرچه در مقدمهی سایر آثار قصصالانبیاء از جمله قصصالانبیاء کسائی به هدف اخلاقی خاصی تصریح نشده است، مضامین این آثار آشکارا نشانگر آن است که مؤلفان آنها پیرو چنین الگویی بودهاند.
ارتباط قصصالانبیاء با قرآن تنها در وابستگی آن به وحی قرآنی خلاصه نمیشود. مؤلفان قصصالانبیاء در عین حال به کارکرد و نتایج اخلاقی داستانهای پیامبران در قرآن نیز نظر دارند. آنان در صدد تبیین نشانههای خدا و اثبات نبوتِ پیامبران برای مسلمانان سدههای میانه بودند و این کار را در درجهی نخست بر پایهی قرآن و در درجهی دوم بر اساس دیگر منابع تکمیلی که عموماً متأثر از کتاب مقدس بودند انجام میدادند.
هورویتس بهدرستی یادآور میشود که محمد [ص] با سخن گفتن از تلاشها و پیروزیهای پیامبران توجه [مخاطبانش] را بهطور غیرمستقیم به خود و رسالتش جلب میکند. محمد [ص] از این طریق میخواست برای مردمان عرب صدر اسلام توضیح دهد که پیامبر خدا حقیقتاً کیست و چه وظایف و مسئولیتهایی دارد.
بر خلاف قرآن که همواره نشاندهندهی ارتباطی اساسی و مهم میان محمد [ص] و دیگر پیامبران است، در آثار قصصالانبیاء سرگذشت پیامبران به طور جداگانه و بدون ارتباط با رسالت محمد بررسی میشود. این موضوع را همچنین میتوان از این حقیقت دریافت که بخشهایی از زندگی محمد [ص] هرگز در نخستین آثار قصصالانبیاء جای نگرفتهاند. تنها در مواردی اندک و پراکنده از محمد [ص] در آثار قصصالانبیاء سخن به میان آمده یا در بخشهای پایانی آنها پیامبران عهد قدیم با محمد [ص] مقایسه شدهاند.
در همان ابتدای کار، باید دگرگونی و اختلاف در کار تألیف قصصالانبیاء پدیدار شده باشد، زیرا زندگی پیامبران در آثار مختلفِ این گونهی ادبی به شیوههای متفاوتی بررسی شده است. اما این موضوع تنها از قرن پنجم به بعد قابل تحقیق است، زیرا مهمترین آثار قصصالانبیاءِ موجود از آن زمان به وجود آمدهاند. در واقع، در آن زمان بود که مفسر مشهور قرآن، ثعلبی،کتاب خود عرائس المجالس فی قصص الانبیاء را گرد آورد. با توجه به روشِ نقل و ارائهی مطالب میتوان دریافت که این کتاب از روایتهای تفسیری و منابع تاریخی حاصل آمده است، هرچند که مؤلف از نقل اخبار غیرموثق نیز صرف نظر نکرده است. مجموعهی منتسب به کسائی در مقایسه با کتاب ثعلبی برداشتی عامیانه از مطالب داستانی در قرآن به دست میدهد. ویژگی خاص اثر او بیان منسجم داستانی هر موضوع است که این ویژگی کتاب کسائی را به اثری صرفاً ادبی بدل کرده است.
عالمان و متکلمان اسلامی هرگز آثار قصصالانبیاء را منبعی موثق برای پژوهش دربارهی زندگی پیامبران پیش از اسلام به شمار نمیآورند. مراجع اصلی در این باب عبارتند از: قرآن و پس از آن مجموعههای روایات و تفاسیر مشهور و مورد اتفاق. این نگاه بدبینانهی پژوهشگران مسلمان به قصصالانبیاء همچنان به قوت خود باقی است. کتابی با نام قصصالانبیاء که اخیراً چاپ دوم آن با عنوان فرعی لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب منتشر شده تأییدی بر این مطلب است. مؤلف این کتاب عبدالوهاب نجار استاد تاریخ اسلام در دانشکدهی اصول الدین (دانشگاه الازهر) است. همانگونه که در مقدمهی چاپ اول این کتاب آمده است،عبدالوهاب نجار به دعوت شماری از استادان دانشگاه الازهر مجموعه سخنرانیهایی را دربارهی تفسیر بخشهایی از قرآن که به پیامبران پیش از اسلام اختصاص دارد ایراد کرد. هدف از این سخنرانیها که دقیقاً با همین عنوان به چاپ رسید آن بود که تعریفی دقیق از مفهوم قصصالانبیاء ارائه شود. نجار کوشش زیادی به خرج داد تا معنای تعبیر قصصالانبیاء را روشن سازد. او به این نتیجه رسید که این اصطلاح به داستانهای مذکور در قرآن و داستانهایی حاوی گزارشهای راجع به حیات پیامبران پیش از اسلام اشاره دارد. کتاب او به فصلهایی تقسیم شده که هر کدام مربوط به یک پیامبر است. فصل نخست شامل بررسی زندگی آدم، به معنای دقیق کلمه، در قرآن است. فصلهای دیگر به ترتیب تاریخی یکی پس از دیگری ذکر میشود. در ابتدای همهی فصلها از جمله فصل مربوط به آدم علیه السلامفهرستی از آیات مرتبط با پیامبر مورد نظر آمده است. سپس این بخشها از نظر موضوعی به «موقف»ها یا واحدهای موضوعی تقسیم میشود و در هر یک آیات مربوط به طور کامل میآید. مؤلف این موقفها را با آیاتی از عهد قدیم و عهد جدید مقایسه کرده است. در آموزهها یا ملاحظاتی که نجار در تفسیر آیات مربوط آورده،تفاسیر جدیدی چون المنار بیشتر مطمح نظر او بوده و نتایج آنها را با آرای خودش کامل کرده است.
چنانکه از توضیحات پیشین پیداست، قصصالانبیاء عبدالوهاب نجار با رسالههای سدههای میانه با همین عنوان به کلی مخالف است. نجار بدون اطلاع از این موضوع کاملاً اطمینان دارد که بیان او از داستانهای قرآن تنها شکل صحیح روایت آنهاست. او در مقدمهی دومین چاپ کتابش از آثار کهن و سنتی قصصالانبیاء این چنین انتقاد میکند:
در کتابهای تألیفشده دربارهی پیامبران پاک و رسولان نیک خدا نظر کردم و دریافتم که مؤلفان این آثار حق و باطل را به هم آمیختهاند، خبر نادرست را در کنار خبر درست جای دادهاند، و گردنبندهای خود را از مروارید و خاک درهم ساختهاند. ایشان داستانهای خود را با هیچ محکی نسنجیدهاند تا بتوانند اصل را از خرافه تمییز دهند.
نجار این دیدگاه نقادانه را نسبت به آثار قصصالانبیاء سنتی در چاپ نخست کتاب خود نیز نشان داده است. او در بخشی با عنوان «دیدگاه مردم دربارهی قصصالانبیاء من» به این نکته تصریح دارد.
لحن سخن نجار بهخوبی نشان میدهد که او قصصالانبیاء سنتی را از منظر مذهبیِ بسیار سرسختانه و تنگنظرانهای داوری میکند. نجار به این نکته توجه ندارد که این کتابها ـ به شکلی که به دست ما رسیده ـ مطابق با مطالبات اجتماعی آن روزگار تألیف شده است و از همین روست که از حیث شکل و محتوا با تصورات بازتابیافته در همهی آثار رایج مشابه در آن دوران همخوانی دارد. دقیقاً به همین دلیل بود که آثار قصصالانبیاء شهرت یافتند و در سراسر اعصار میانه همچون گونهای مستقل در منابع اسلامی شناخته میشدند. نجار عوامل مهم دیگری را نیز در نظر نمیگیرد، از جمله اینکه این مجموعهها بنا نبوده است که «داستانهای پیامبران در قرآن» یا تفاسیر محض بخشهای داستانی قرآن باشند، بلکه از همان ابتدا بر پایهی منابع مختلفی با خاستگاههای غیرقرآنی و به عنوان مجموعههای بزرگِ اخبار یا داستانهای مرتبط با پیامبران گردآمدند. بسیاری از راویان یا افراد دیگر در شکلگیری این آثار سهیم بودهاند. این موضوع بهویژه در مجموعهی کسائی که به خودی خود دستاورد داستانسرایان سدههای میانه است آشکار میشود.
گردآورندگان داستانهای پیامبران ویژگی خاصی را به آثارشان افزودند که آنها را کمابیش در زمرهی منابع اسطورهای اسلامی قرار میدهد. شایان ذکر است که عنصر اسطورهای یا افسانهای داستانها در آثار قصصالانبیاء که اوج آن در قالب اثری کاملاً ادبی در این موضوع (یعنی کتاب کسائی) ظهور کرده، شاخصترین ویژگیِ این آثار است.
٭
در تاریخ منابع عربی، بهجز عنوان رایج قصصالانبیاء، عناوین دیگری نیز معرّف داستانهای خلقت و رخدادهای زندگی پیامبران است. ابنندیم در کتاب الفهرست (تألیفشده در سال 377) در فصلی با عنوان «اصحاب السیرة و الاحداث و اسماء کتبهم» به مؤلفانی بسیار قدیمی اشاره میکند که آثاری با عنوان کتاب المبتدأ تألیف کردهاند. از جملهی این افراد وهب بن منبّه و محمد بن اسحاقاند.
معنای عبارت کتاب المبتدأ ممکن است این گمان را ایجاد کند که این کتابها صرفاً شامل داستانهای خلقت بودهاند، اما این امر بعید به نظر میرسد. مطهر بن طاهر مَقدسی در کتاب خود (تألیفشده در سال 355) از درونمایههای کتاب ابناسحاق بسیار بهره گرفته است. این درونمایهها هم در فصلهای مربوط به داستانهای خلقت و هم در فصلهای راجع به حیات پیامبران پیش از اسلام دیده میشود. مقدسی در اقوال برگرفته از ابناسحاق تنها از کتاب المبتدأ او نام برده است، مثلاً اینکه «محمد بن اسحاق در المبتدأ میگوید» یا «همهی این مطالب آن چیزی است که محمد بن اسحاق مؤلف مبتدأ و مغازی نقل کرده است.» اما نمیتوان گفت که آیا کتاب المبتدأ وهب همان قصص الانبیائی است که حاجیخلیفه به او نسبت داده است یا خیر.
در هر حال، باید میان معنای حقیقی واژهی مبتدأ (یعنی آغاز) که در بیان مقدسی آمده و معنایی که در عنوان کتاب المبتدأ مراد بوده است تمایز روشنی باشد. عبارت کتاب المبتدأ، همانگونه که پیشتر گفته شد، در معنای عامتری به کار رفته است. نمونهی بعدی مؤید این واقعیت است: مسعودی (د 345) در مروج الذهب خود پس از نقل داستان داود و اوریا مینویسد: «این بود روایتی از داستان اوریا بن حیّان و نحوهی کشتهشدن او که با آنچه در کتاب المبتدأ و جاهای دیگر آوردیم مطابقت دارد».
مسلماً آثاری با عنوان کتاب المبتدأ به شکلی گسترده در اعصار نخست رواج یافته بودند، اما به شکل اصلیشان به دست ما نرسیدهاند. مضامین این کتابها تنها از طریق آثار بعدی مورخان و مفسران یا به واسطهی آثار قصصالانبیاء (همچون قصصالانبیاء ثعلبی) آشکار میشود. عناوین دیگر مرتبط با همین موضوع نظیر کتاب البدء یا کتاب بدء الدنیا یا کتاب بدء الخلق نیز بسیار رایج است. این عناوین اغلب بخشی از عنوان کامل کتاب بودهاند که با عبارت قصصالانبیاء ارتباط داشته است.
*
در سدههای میانهی اسلامی، برخلاف سدههای نخست، چندین عنوان مربوط به زندگیهای پیامبران دیده میشود. صرفنظر از عنوان قصصالانبیاء که حتی برای آثار مجهولالمؤلف و متفاوت از حیث حجم و کیفیت نیز به کار رفته است، عناوین دیگری که قبلاً ناشناخته بود در این دوران پدید آمد.
محمد بن نجیب قرهحصاری (زنده در قرن نهم) تألیفی با عنوان رونق التفاسیر دارد. از مقدمهی این اثر میتوان دریافت که مؤلف در تألیف این اثر از تفسیر بغوی (ابنفرّاء، د 516) و نیز «دیگر داستانهای تفسیری از جمله احادیث نبوی برگرفته از [دو کتابِ] مصابیح و مشکاة»استفاده کرده است. منظور او از این دو کتاب مصابیح السنةِ بغوی و مشکاة المصابیحِ ولیالدین [خطیب عمری] (د 743) است که تکملهای مشهور بر کتاب بغوی به شمار میآید.
آلوارت [خاورشناس آلمانی و متخصص در زبان و ادبیات عربی؛ د 1909] پیشتر از عدم انسجام تألیف قرهحصاری سخن گفته است. بررسی اجمالی این متن نشان میدهد که مؤلف در تألیف اثرش به منابع گوناگونی استناد کرده و اقوال برگرفته از آنها را بدون رعایت نظم و ترتیب خاصی آورده است. ویژگی شاخص این اثر تمایل مؤلف به استفاده از منابع عامهپسند است که در فصلهای پایانی به صورت چشمگیری قابل مشاهده است. در این فصلها نقل عالمانهی مطالب تقریباً به طور کامل به حاشیه رفته است. بنابراین، عنوان رونق التفاسیر تنها تا حدی مطابق با محتوای اثر است. این اثر در واقع تألیفی بیارزش در گونهی قصصالانبیاء است که احتمالاً به سبب تمایل نویسندهاش به روزآمد بودن چنین نامی گرفته است.
دیگر آثار این گونهی ادبی عنوانهایی چون عرائس القرآن و نفائس القرآن یا کتاب العقائق دارد.
پیشتر در مقالهای دیگر، آثار اسلامی بعدی را که تصویرگر سرگذشتهای پیامبران بودند بررسی کردهایم. موضوع این مقاله عبارت بود از تحلیل اثر ابنابیعذیبه از حیث شکل و محتوا و توصیفی کلی از گرایشهای غالب در آن که شاخصهی زندگیهای پیامبران در منابع عربی دورهی رو به انحطاط بوده است. به احتمال زیاد، بروز عناوین متنوع برای زندگیهای پیامبران در اواخر سدههای میانه برآمده از اقبال گسترده به تألیف در این دوره باشد؛ بیمحتوایی و بیمایگی عمومی حاکم بر تألیفات این دوره سبب شد که آثار بیارزشی دربارهی زندگیهای پیامبران پدید آید و عناوین متعددی برای آنها وضع شود.
با این همه، عنوان قصصالانبیاء در سراسر سدههای میانه بر جای مانده و امروزه عنوانی است برای مجموعههای داستانهای پیامبران که از حیث شکل و محتوا کاملاً فراتر از چارچوب تنگ و محدود قرآن است، هرچند نخستین انگیزههای پیدایی آن برخاسته از قرآن و تفسیر بوده است.
. اسماعیل پاشا بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون، استانبول 1945-1947، ج2، ص227-228.
. GAL، 1: 428-429; Suppl.، 1: 592.
. قیاس کنید با: حاجیخلیفه، ج2، ص2120؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج7، ص269؛ نیز:
Wüstenfeld، Geschichtsschreiber، 82.
. برای نمونه در این نسخهها از عنوان قصص الانبیاء نام رفته است: قاهره، دار الکتب ص135؛ قاهره، دار الکتب 2702؛ رباط 1009 ((d-595؛ بیروت، دار الکتب الوطنیه 345؛ قاهره، تیموریه 854؛ هوتینگر، ص209، و جز اینها. در دیگر نسخهها، عناوین بسیار جزئیتری به چشم میخورد که نشاندهندهی محتوای کامل اثر است. مثلاً نسخههای واتیکان 5/241 و واتیکان 5/444 نامشان بدء الخلق و قصص الانبیاء است. نسخهی لیپزیک 106 عنوان مشابه کتاب بدء الدنیا و قصص الانبیاء را دارد؛ عنوان نسخهی الازهر 2344-37700 عبارتست از: هذا کتاب فیه مبتدأ الدنیا و قصص الانبیاء. نسخههای دیگر نظیر موزهی بریتانیا 498 نامشان فقط کتاب بدء الدنیا است.
با توجه به عناوین متنوعی که برای این اثر به کار رفته است، رسیدن به نقطهای که حاجیخلیفه به آن رسیده است چندان دشوار نیست. او یک اثر را ذیل سه عنوان مختلف ذکر میکند: قصص الانبیاء (4: 9437)، بدء الدنیا (2: 1691) و خلق الدنیا (3: 4793). دو اثر اخیر را نباید با اثر کسائی دربارهی داستانهای خلقت با عنوان کتاب عجائب الملکوت اشتباه کرد.
متن تصحیحشدهی کتاب کسائی (که اسحاق آیزنبرگ آن را تصحیح و انتشارات بریل در 1922-1923 منتشر کرده است) نیز نام قصص الانبیاء را در صفحه عنوان عربیاش دارد.
. Horovitz، Koranische Untersuchungen، 1.
نیز بنگرید به قصص الانبیاء عبد الوهاب نجار(قاهره و بیروت 1966)، که به همهی این عبارات اشاره دارد.
. نساء: 164، هود: 120، یوسف: 3، یوسف: 111، نحل: 119، کهف: 3، طه: 99، نمل:76.
. Cf، Horovitz، Koranische Untersuchungen، 8ff.
. ثعلبی (چاپ قاهره)، ص2، 3. این مقدمهی ثعلبی و آیات دیگر قرآن که ما ذکر کردیم، در الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ اهل التاریخِ سخاوی نیز آمده است. سخاوی با ذکر این نمونهها در صدد نشان دادن توجه خداوند به وقایع گذشته است. به نظر سخاوی، توجه خدا به داستانهای گذشته محرکی مهم برای پیدایی تاریخنگاری اسلامی بوده و فعالیت علمی در این رشته را به خوبی توجیه میکند. به نوشتهی او، این موضوع برای نشان دادن برتری علم تاریخ و جایگاه رفیع پژوهشگر آن کافی است. (همان، ص404).
در این باره همچنین بنگرید به: کافیجی، المختصر فی علم التاریخ (نسخهی قاهره، دار الکتب، 258، برگ 5پ، 10ر، صفحات دیگر) که بر نقش الله در «رخدادهای مربوط به انبیا و رسل» بارها تأکید شده است.
. Cf. Horovitz، Koranische Untersuchungen، 71ff
. چندین کتاب قصص الانبیاء از دورهی اخیر شامل تاریخ زندگی پیامبر اسلام است. از جملهی این آثار نسخهی خودنوشتی با عنوان قصص الانبیاء (متعلق به کتابخانهی خالدیه در اورشلیم، سیره، ش23) از احمد بن ابی عذیبه است. در این باره بنگرید به مقالهی من:
“Ein unbekanntes Autograph Qisas al-anbiyā von Ahmad ibn Abī ‘Udhayba”، Asian and African Studies (Bratilava، SAV) 5 (1969)، 71-76; 6(1970)، 87-91.
. ثعلبی در مقدمهی کتابش تنها به صورتی غیرمستقیم به این نکته اشاره می کند: «این کتابی است شامل داستانهای پیامبران مذکور در قرآن همراه با تفسیر ... (ثعلبی [قاهره: حلبی]، ص2.)
Goldziher، Muhammedanische Studien، 2: 161-170.
گلدتسیهر واکنش عالمان مدرسی به فعالیت داستانپردازان حرفهای را که میل وافری به نقل داستانهای شخصیتهای کتاب مقدس داشتند به نحوی جامع بررسی کرده است.
. مثلاً بنگرید به: «الایضاح فی قصة آدم»؛ نجار، قصص الانبیاء، ص21.
. بنگرید به یادداشت شمارهی 4 و 5.
. مروج الذهب (قاهره 1964)، ج1، ص57.
. cf. GAL، Suppl.، 1: 205،
. مثلاً بنگرید به: یادداشت 17، که در آن عناوین مختلف در ارتباط با اثر کسائی ذکر شده است.
. بنگرید به: GAL، 2: 229، Suppl. 2: 320.
|