رویکرد آکادمیک با نگاهی همدلانه
*به عنوان نخستین پرسش بفرمائید که به نظر شما چرا تا کنون در زبان فارسی و در جامعه علمی ایران توان و یا فرصت تدوین دانشنامه ای در باب قرآن فراهم نشده است؟ چنین نیست که تا کنون کاری انجام نشده باشد، ازجمله اینکه در حال حاضر مجموعهای با نام دایرةالمعارف قرآن کریم در قم در حال تدوین و انتشار است که تاکنون بیش از ده جلد آن به چاپ رسیده است، یا مثلاً در دههی هفتاد دانشنامهی قرآن و قرآنپژوهی بههمت جناب خرمشاهی در دو جلد قطور به چاپ رسید که استقبال خوبی هم از آن شد. هرچند به نظر من هر دوی این آثار با یک اثر دایرةالمعارفی و مرجع معیار فاصله دارند. اما اجازه دهید نکاتی کلی را عرض کنم که هم اصل موضوع کمی روشنتر شود و هم بهنوعی پاسخی برای این پرسش خوب و البته اساسی شما باشد. در جامعهی علمی ما گاهی تصور و تعریف روشنی از پدیدهای به نام دایرةالمعارف و در نتیجه فرایند دایرةالمعارفنویسی وجود ندارد. درست است که ما در تاریخ تمدن اسلامی و ایرانی آثاری دایرةالمعارفگونه داشتهایم و بهدرستی به آنها میبالیم، اما آنچه امروزه با نام «دایرةالمعارف» و «دانشنامه» و نظایر آنها شناخته میشود پدیدهای مدرن است و خاستگاهی غربی دارد. به عبارتی، در گونهها و شکلهای مختلف آثار منتشرشدهی مکتوب در دنیای جدید محصولی مکتوب به نام «دایرةالمعارف» (انسیکلوپدیا) وجود دارد که با دستنامه (هندبوک) و کتابراهنما (کامپنین) و مقالهی پژوهشی و مقالهی مروری و نظایر آنها متفاوت است و هر یک از اینها تعریف و ویژگیهایی مخصوص به خود دارد. در سنت غربی، زمانی نیاز به تدوین و انتشار یک دایرةالمعارف احساس میشود که مجموعهای از پژوهشها دربارهی موضوعات مختلف یک رشته یا حوزهی پژوهشی مهم شکل گرفته باشد و وقت آن رسیده باشد که تصویری تمامنما از آن پژوهشها به محققان و علاقهمندان ارائه شود. اصولاً در عمدهی دایرةالمعارفهای ما وضعیت چنین نیست که مؤلف در تألیف یک مدخل با پژوهشهای متعدد پیشین مواجه باشد تا بخواهد مروری بر آنها را در قالب مدخلی دایرةالمعارفی ارائه کند، بلکه گاهی برای مدخلی که قرار است نوشته شود هیچ سابقهای به زبان فارسی در پژوهشهای جدید وجود ندارد. در نتیجه، مدخلنویس باید خود به پژوهشی جدید اقدام کند که بسیار زمانبر است، یا اینکه ناگزیر باید به منابع مرجع غربی مراجعه کند و احتمالاً با الهام از مدخلهای مشابه در آنها کاری تکراری و غیراصیل ارائه کند. اگر بخواهم کمی خودمانی حرف بزنم، باید بگویم که ما، بهرغم علاقهی زیادی که نشان میدهیم، در برخی حوزههای پژوهشی «درسمان هنوز به دایرةالمعارفنویسی نرسیده» اما از سویی هم نگرانیم که از کاروان دایرةالمعارفنویسی جا بمانیم. شما میبینید که در سنت غربی پژوهشهای قرآنی به شکل نوین و آکادمیک بیش از یکصدسال سابقه دارد و تازه ده سال است که آنها به فکر دایرةالمعارفنویسی افتادهاند و بسیاری از مدخلهای این دایرةالمعارف را کسانی نوشتهاند که در زمینهی مدخل موردنظر پیشتر پژوهش کردهاند و کتاب یا مقاله نوشتهاند یا دستکم در متن ادبیات آن حوزه قرار دارند. ضمن اینکه فرایند دایرةالمعارفنویسی و تلقی از دایرةالمعارف نیز در یکی دو دههی اخیر شکل تازهای به خود گرفته است. ببینید در سال 1993 نطفهی این دایرةالمعارف بسته شده، هشت سال بعد جلد نخست آن در 2001 منتشر شده و در 2006 هم جلد ششم و نمایهی آن چاپ شده و کل پروژه به اتمام رسیده است. همین چند ماه پیش هم سرویراستار مجموعه اعلام کرده که پروژهی مجلد یا مجلدات تکملهی آن آغاز شده و در آیندهی نزدیک منتشر خواهد شد. در واقع، میخواهم بگویم برای انتشار دایرةالمعارف در دنیای جدیدی که ویکیپدیا و انواع دایرةالمعارفهای آنلاین در دسترس همگان قرار دارد باید به این شکل عمل کرد و راه دیگری نیست. هرچند برای این منظور بیشک باید تصور دقیقی از مخاطبان، محتوای مدخلها و هویت مؤلفان داشت و البته دغدغهی مسائل فنی و اقتصادی هم نداشت. همانطور که امروزه دیگر کسی، بهخلاف گذشته، ادعای همهچیزدانی و همهفنحریفی ندارد و اگر داشته باشد باید در دانش او تردید کرد، از آثار مکتوب هم نباید چنین توقعی داشت و اصولاً نباید به دنبال تدوین آثاری جامع جمیع جهات بود. جریان آشنایی شما با دایرةالمعارف قرآن و تصمیمی که برای ترجمه آن گرفته شد به چه زمانی باز می گردد و مراحل اصلی کار به چه نحو قابل تبیین است؟ سالهاست با دانشنامهی جهان اسلام همکاری میکنم و کارم اقتضا میکند که دایرةالمعارفهای منتشرشده در حوزهی دین اسلام را پیگیری کنم. دقیقاً ده سال پیش بود که بهلطف کتابخانهی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی دو جلد نخست دایرةالمعارف قرآن به دستم رسید و با تورق اجمالی آنها و مطالعهی برخی مدخلها متوجه شدم که اثری مرجع و جدی در حوزهی مطالعات قرآنی در حال انتشار است. از میان مدخلهای این دو جلد مدخل «تفسیر قرآن در دورهی جدید» را بسیار پسندیدم و حاوی نکاتی مفید و بدیع یافتم. این مقاله به قلم خانم پروفسور رتراود ویلانت استاد دانشگاه بامبرگ آلمان است که پیشتر در 1970 میلادی رسالهی دکتریاش را دربارهی رابطهی وحی و تاریخ در اندیشهی مسلمانان متجدد نوشته بود. همان زمان تصمیم به ترجمهی این مقاله گرفتم که حاصل آن در اوایل سال 1383 در نشریهی آینه پژوهش به چاپ رسید. تا جایی که من اطلاع دارم، تا آن زمان هنوز مقالهای از این دایرةالمعارف ترجمه نشده بود و فقط معرفیهای کوتاهی از آن جسته و گریخته انتشار یافته بود. ترجمهی آن مقاله با اقبال و تحسینهایی مواجه شد و علاوه بر این، انتشار منظم جلدهای بعدی این دایرةالمعارف و بیشترشناختهشدن آن در میان دستاندرکاران مطالعات اسلامی در ایران ایدهی ترجمهی کل دایرةالمعارف را به ذهن من و برخی دوستان متبادر کرد. اواخر سال 1385 بود که پیشنهاد ترجمهی دایرةالمعارف با مسئولان انتشارات حکمت مطرح شد که آنها هم بسیار استقبال کردند. پس از مدت کوتاهی گروه «برنامهریزی و تدوین» شامل بنده و سهتن از دوستان (که نامشان روی جلد آمده) شکل گرفت که وظیفهی عمدهی آن تدوین مدخلنامهی فارسی، سیاستگذاری برای تهیهی شیوهنامهی ترجمه و ویرایش مقالهها و همچنین تعیین مترجمان و مشاوران بود. پس از برگزاری جلسات متعدد و تدوین مدخلنامه (شامل حدود هفتصد مدخل کوتاه و بلند) و تهیهی شیوهنامههایی برای کار ترجمه و ویرایش علمی بهتدریج کار سفارش مقالهها به مترجمان آغاز شد که عموماً از افراد تحصیلکرده و شاغل و شناختهشده در حوزهی مطالعات اسلامیاند. پس از دریافت ترجمهی مدخلهای جلد نخست نوبت مقابله و ویراستاری مدخلها بود که این کار را هم همان گروه «برنامهریزی و تدوین» بر عهده گرفت، به این ترتیب که همهی مقالهها از نگاه چهار نفر عضو گروه ویراستاری گذشته است. این گروه ضمن مقابلهی ترجمهها با متن اصلی انگلیسی، متن فارسی را از حیث رعایت نکات محتوایی و تخصصی در مطالعات اسلامی و نیز معیارهای دایرةالمعارفنویسی در زبان فارسی بررسی کردهاند و تغییراتی زبانی و فنی در آن اعمال کردهاند. *جایگاه این دایرةالمعارف در قرآنپژوهی غربی چگونه است؟ در مورد جین دمن مک اولیف به عنوان سرویراستار و گروه ارشد ویراستاری این دایرةالمعارف نیز توضیحاتی ارائه دهید. در دو سه دههی اخیر مطالعات قرآنی در غرب خود به شکل رشتهای مستقل درآمده و با سرعت و حجمی فزاینده در حال انجام و انتشار است. برخی مؤسسات بزرگ و شناختهشدهی انتشاراتی در اروپا و آمریکا مجموعهای را به مطالعات قرآنی اختصاص دادهاند، و برخی از آنها کتابراهنما (یا بهاصطلاح کامپنین) برای قرآن منتشر کردهاند. اما دایرةالمعارفی ویژهی قرآن با این حجم و کیفیت علمی برای نخستین بار است که در غرب عالم منتشر میشود. این دایرةالمعارف را مؤسسهی انتشارات بریل واقع در شهر لیدن هلند منتشر کرده که سابقهای بسیار طولانی و بیش از سهقرنه در زمینهی انتشار آثار خاورشناسی و بهویژه اسلامشناسی غربیان دارد. از مهمترین آثار تدوینشده و منتشرشده در این مؤسسه مجموعهی بسیارمشهور دایرةالمعارف اسلام است که ویرایش اول آن در نیمهی نخست قرن بیستم و ویرایش دوم آن در نیمهی دوم قرن بیستم منتشر شد و ویرایش سوم آن نیز در دست تدوین و انتشار است. دایرةالمعارف اسلام اثری است که واقعاً میتوان آن را دورانساز خواند، چنانکه ترجمهی دو ویرایش نخست آن به مهمترین زبانهای جهان اسلام یعنی عربی، ترکی، اردو و البته فارسی موجب آشنایی محققان مسلمان با مطالعات اسلامی غربیان شد و رونق این حوزهی مطالعاتی را در جهان اسلام موجب شد و موجی ایجاد کرد. اینجا جای بحث از این موضوع نیست اما اجازه دهید فقط به این یک نکته اشاره کنم که دایرةالمعارفهای جدی حوزهی مطالعات اسلامی که در ایران در حال انتشار است (یعنی دانشنامهی جهان اسلام و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی) هر دو بهنحوی جدی متأثر و وامدار همین دایرةالمعارفاند که چندین دهه پیشتر در اروپا تدوین و منتشر شد. دایرةالمعارف قرآنِ انتشارات بریل را از این حیث و به این معنا میتوان در امتداد سنت دایرةالمعارف اسلام دانست. با گسترش مطالعات اسلامی پژوهشهای این حوزه به سمت جزئیتر شدن رفته و دیگر شاید نگارش دایرةالمعارفی دربارهی همهی رشتههای علوم اسلامی دشوار یا حتی ناممکن باشد، بلکه دایرةالمعارفها نیز در سالهای اخیر به سمت جزئیتر و تخصصیتر شدن رفتهاند و در آینده نیز بیشتر از این خواهند رفت. در واقع، دایرةالمعارف قرآن در حوزهی خاص مطالعات قرآنی به نوعی قابل مقایسه با دایرةالمعارف اسلام در حوزهی گستردهتر مطالعات اسلامی است، چنانکه برخی مؤلفان سرشناس این دایرةالمعارف در دایرةالمعارف اسلام هم مشارکت داشتهاند و نیز ارجاعات متعددی از برخی مدخلهای آن به مدخلهای مشابه در دایرةالمعارف اسلام دیده میشود. اما با همهی شباهتها این تفاوت مهم را نیز باید در نظر داشت که فضای اسلامشناسی در غرب نسبت به زمان نگارش ویرایش دوم و بهویژه ویرایش اول دایرةالمعارف اسلام تغییر کرده، که یکی از دلایل چندگانهی آن حضور بسیاری از محققان مسلمان جوان در دانشگاهها و مؤسسات آکادمیک غربی است. درحالیکه قریب به اتفاق مؤلفان دایرةالمعارف اسلام غربی و غیرمسلماناند، در دایرةالمعارف قرآن از محققان مسلمان و برخاسته از جهان اسلام در تألیف مدخلها استفاده شده است. در میان حدود 280 مؤلف این دایرةالمعارف، گذشته از محققان غربی، نویسندگانی متعلق به جهان عرب، شبهقاره و ایران نیز حضور دارند. اما اگر بخواهم معرفیای اجمالی از مدیران ارشد علمی این دایرةالمعارف داشته باشم باید بگویم که خانم مکاولیف سرویراستار مجموعه از جملهی محققان باسابقه و پرتألیف در حوزهی مطالعات قرآنی از ایالات متحده است که در زمان تدوین این اثر استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه جرجتاون بود. او کتابها و مقالات متعددی را تألیف یا ویرایش کرده، از جمله اینکه گردآورنده و ویراستار کتابراهنمای قرآنِ انتشارات کمبریج (2006) و کتابی دربارهی سنت تفسیری یهودی و مسیحی و اسلامی (2003) بوده است. اما تألیف مهم او قبل از این دایرةالمعارف کتابی دربارهی جایگاه مسیحیان در قرآن (1991) بود. در میان گروه ویراستاران ارشد این دایرةالمعارف نیز شاید اندرو ریپین دستکم در ایران سرشناستر باشد که چند مقالهای از او به فارسی ترجمه شده است. در مجموع، گروه ویراستاری شامل محققانی طراز اول و نامدار در عرصهی مطالعات قرآنیاند. البته هیأتی هفتنفره نیز گروه مشاوران را تشکیل دادهاند که در میان آنها نامهایی چون نصرحامد ابوزید و محمد ارکون ـ که از قضا هر دو در سال 2010 میلادی درگذشتند ـ به چشم میخورد که از میان محققان مسلمان نواندیش مقیم غرب انتخاب شدهاند. * روند تالیف و تدوین آن در غرب به چه نحو بوده است؟ به نظر شما آیا این دایرةالمعارف غربی تصویری تمام نما از قرآن پژوهی مدرن را در جامعه علمی ما منعکس می کند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا این اثر از پارادایم های پذیرفته شده علمی در عرصه الهیات پژوهی آکادمی های غربی فراتر رفته است یا اینکه نگاهی معطوف به دانش جدید دایرةالمعارف نویسی در غرب به قرآن دارد؟ در پاسخ سؤال نخست شما باید بگویم که خوشبختانه سرویراستار مجموعه از فرایند تدوین دایرةالمعارف سخن گفته و نکاتی اساسی مرتبط با پرسش شما را دربارهی چندوچون و معیارهای کار توضیح داده است. من برای اینکه به دام تکرار نیفتم و وقت خوانندگان را نگیرم علاقهمندان را به خواندن مقدمهی خوب و جامع و نسبتاً مفصلی که سرویراستار در آغاز جلد نخست اثر نوشته است ارجاع میدهم. اما در پاسخ به سؤال بعدی مایلم به این نکته اشاره کنم که امروزه به سبب وجود تکثر و تنوع رویکردها و گرایشهای مختلف در مطالعهی ادیان به طور عام و اسلامشناسی بهطور خاص هرگز نباید انتظار داشت که یک دایرةالمعارف همهی انتظارات را برآورده کند و همهی سلایق و علایق را پوشش دهد و بهنحوی جامع دربرگیرندهی طیفهای گوناگون پژوهشی در دینپژوهی یا اسلامپژوهی باشد. بهعبارتی، سخن گفتن از تصویری تمامنما از هر موضوعی شاید امروزه به یک آرزو بیشتر شبیه باشد. واقعاً یک روزی دایرةالمعارفها همانطور که از نامشان پیداست قرار بوده تصویری جامع از دانش بشر دربارهی شاخهای معین از علم را به دست دهند، اما گمان میکنم امروزه چنین تصور و توقعی از یک اثر تا حدی سادهانگارانه باشد. ببینید در همین مطالعات ادیان با تفکیک و دستهبندی شناختهشده و جاافتادهای مواجهیم یعنی رهیافت تاریخی در مقابل رهیافت پدیدارشناسانه. مثلاً معروف است که دایرةالمعارف دین ویراستهی میرچا الیاده با رهیافت دوم تدوین شده است و اصولاً در آن به رهیافت دیگر چندان توجهی نشده چون از نظر پدیدآورندگان این اثر آن رهیافت دیگر بههر دلیلی چندان مقبول و قابلدفاع نیست. درست است که دربارهی مطالعات قرآنی نتوان یا دستکم فعلاً نتوان از اینگونه مرزبندیها و تفکیکهای شناختهشده و جاافتاده سخن گفت. با این حال، دربارهی این دایرةالمعارف نیز ـ که میتوان آن را بازتابی و چکیدهای از یکصدوپنجاه سال تلاش گفتمان غربی (شامل اروپا و آمریکا) در مطالعات قرآنی دانست ـ چنین حکمی صادق است، یعنی بدیهی است که تهیهی این چکیده و تصمیم برای چگونگی بازتاب این چکیده به عهدهی گروهی مشخص بوده و با مبانی و تصورات و پیشفرضهای آنها انجام شده است و این مبانی و تصورات بر خیلی چیزها از انتخاب مدخلها گرفته تا انتخاب مؤلفان و تعیین سیاستهای کلی تأثیرگذار است. در این گروه سرویراستار فردی اهل آمریکاست و در هیأت ویراستاری نیز یک کانادایی و یک آمریکایی دیگر حضور دارند، اما مثلاً محققی آلمانی دیده نمیشود. معروف است که سنت اسلامشناسی و خاورشناسی در آلمان و برخی کشورهای اروپایی با سنت آمریکایی متفاوت است. بنابراین، اگر در گروه ویراستاری غلبه با آلمانیها بود سر و شکل کار بهکلی فرق میکرد و انتخاب مدخلها و مؤلفان و ساختار مقالهها به صورتی دیگر درمیآمد. ناگفته نماند که رویکرد جامعنگرانهی تصمیمگیران مجموعه موجب شده است که مثلاً کسی مانند خانم پروفسور آنگلیکا نویورت استاد آلمانی مطالعات عربی و قرآنی دانشگاه برلین نیز در هیأت مشاوران حضور داشته باشد و مدخلهای مهمی هم تألیف کند. ایشان که چند سال پیش به ایران آمده بود و سال گذشته برندهی جایزهی جهانی کتاب سال ایران هم شد از نظر مشرب فکری و سنت پژوهشی در برخی جنبهها با سرویراستار مجموعه چندان همدل نیست و نگاهی متفاوت دارد. با همهی این احوال، چنانکه سرویراستار هم در مقدمه توضیح داده، میخواهم عرض کنم که پدیدآورندگان این اثر بهویژه در مدخلهای بلند و مهمتر این دایرةالمعارف کوشیدهاند تا همهی رویکردها و رهیافتهای مختلف را در این اثر بازتاب دهند و ازجمله در بخش منابع از همهی آثار شاخص در حوزهی مطالعات اسلامی و قرآنی یاد کنند. نکتهی دیگری که برای روشنتر شدن پاسخ این سؤال مایلم عرض کنم این است که اسلامپژوهی و قرآنپژوهی در غرب ـ جز اینکه از یکسو پای در مطالعات ادیان دارد و میتوان از این جنبه دربارهی رویکرد آن پرسید ـ با دپارتمانهای مطالعات سیاسی و اجتماعی هم در ارتباط است و از این جنبه هم بدان میتوان نگریست. به عبارتی در تعیین رهیافت و رویکرد دایرةالمعارفی با موضوع اسلام و قرآن چه بسا عناصری از این قبیل نیز دخیل و قابلبحث باشند. اما اجازه دهید من بهطور کلی عرض کنم که رهیافت کلی حاکم بر این اثر که در جایجای آن پیداست و هم در مقدمه بدان تصریح شده و هم میتوان از انتخاب مؤلفان و محتوای مدخلها آن را استنباط کرد عبارتست از رویکرد آکادمیک و محققانه با نگاهی همدلانه و دوستانه. رویکرد همدلانهی غربیان در مطالعات اسلامی البته ویژهی این دایرةالمعارف نیست و در دهههای اخیر به رویکردی عمومی در تحقیقات آنها تبدیل شده است، هرچند هیچ مدعایی مطلق نیست و حتماً در موارد و مصادیق مختلف درجات مختلفی از این وضعیت قابل مشاهده است. *در مورد خصوصیات بارز این دایرةالمعارف که لزوم برگردانی آن به زبان فارسی را برای شما طرح کرد، به چه نکاتی می توانید اشاره کنید؟ اول بگویم که در حوزهی مطالعات قرآنی ـ به خلاف برخی رشتهها ـ با دایرةالمعارفهای متعدد مواجه نیستیم و ما در مقام مقایسه و انتخاب نبودهایم که مثلاً این دایرةالمعارف را از میان چند اثر مرجع مشابه برای ترجمه برگزیده باشیم. مطاالعات قرآنی بهمثابه یک زمینهی پژوهشی میانرشتهای متمایز عمر چندانی ندارد و به همین سبب دستکم در سنت غربی تا کنون همین یک دایرةالمعارف به بازار نشر عرضه شده است. با این همه، این دایرةالمعارف فینفسه اثری ارزشمند و شایان توجه است و بهسادگی میتوان ویژگیهای شاخص آن را برشمرد: نخست اینکه ویراستاران و نویسندگان این اثر همگی در زمینهی پژوهشی خودشان سرآمد و شناختهشدهاند. دوم اینکه مدخلهای آن بهنحوی قابلقبول مفاهیم و اصطلاحات قرآنی و مهمترین موضوعات و مسائل جاری در مطالعات قرآنی را دربرگرفته است. سوم اینکه در کتابشناسی مقالات این دایرةالمعارف علاوه بر آثار کلاسیک اسلامی پژوهشهای مهم غربیان از همان مراحل نخستین تا همین سالهای اخیر معرفی شده است. اما بهطور خلاصه به گمان من این دایرةالمعارف از همهی جنبههای مختلف شکلی و صوری و ساختاری و محتوایی دستکم نمرهی قبولی میگیرد و در برخی جنبهها نمرهی عالی را میتوان به آن داد. من منکر نواقص و کاستیهای این دایرةالمعارف نیستم، چنانکه در خود سنت غربی به اندازهی کافی در مقالات مروری و انتقادی به این کاستیها پرداختهاند و حق مطلب را ادا کردهاند. بیشک همهی مدخلهای این دایرةالمعارف در یک سطح نیستند، و چهبسا مقالههای متوسط و حتی ضعیف هم بتوان در آن سراغ گرفت. اما مجموعاً میتوان گفت که این دایرةالمعارف مطابق با معیارهای امروزین دایرةالمعارفنگاری و در طرازی بینالمللی تهیه و تدوین شده است. گذشته از همهی اینها، در بیان دلایل لزوم ترجمهی چنین دایرةالمعارفی به زبان فارسی مایلم به نکتهای اشاره کنم. فارغ از اینکه آیا این دایرةالمعارف فینفسه ارزش ترجمه را داشته یا نه ـ که چنانکه عرض کردم بیشک از چنین ارزشی برخوردار بوده ـ باید به نیاز جامعهی پژوهشی خودمان دایر بر آشنایی با مطالعات اسلامی غیرمسلمانان و آگاهی از نحوهی نگاه آنها به مفاهیم و مضامین قرآنی توجه داشته باشیم. در برخی مدخلهای این اثر میبینیم که در مطالعات قرآنی، به معنای نوین کلمه، چگونه رشتههای گوناگونی چون مردمشناسی، باستانشناسی، زبانشناسی تاریخی، تاریخ اجتماعی، اسطورهشناسی، نقد ادبی و نظایر اینها به کار آمدهاند و چگونه از نظریهها و دستاوردهای آنها در فهم قرآن و جایگاه قرآن در میان مسلمانان استفاده شده است. ما نیازمندیم چنین واقعیتی را دریابیم که در سنت غربی مطالعات قرآنی در امتداد سنت مطالعات ادیان قرار میگیرد و دینشناسی یا دینپژوهی در محافل غربی بهصورت رشتهای آکادمیک درآمده و انگیزههای سیاسی استعمارگرانه و شرقشناسانه و انگیزههای ردیهنویسانه و جدلی دیگر جایی در این نوشتهها ندارند. ما باید بیاموزیم و ببینیم که سنت پژوهشی مطالعات اسلامی چقدر جدی و تا چه اندازه عمیق است و البته در کنار همهی اینها کاستیهای آن را هم ببینیم. دیدن این واقعیتها و ارزیابی این آثار نیاز به ترجمهی این آثار را دوچندان میکند. ترجمهی این دایرةالمعارف تصویری روشن و تا حد امکان مطابق با واقع از آنچه در مطالعات قرآنی دنیا میگذرد در اختیار خوانندگان میگذارد. همین یک کلمهی پایانی شاید هدف اصلی دستاندرکاران ترجمهی این اثر بوده باشد. *اگر امکان دارد به دشواری های مسیر ترجمه دایرةالمعارف نیز اشاراتی داشته باشید. در اینگونه موارد چگونه سعی می کردید به متن اصلی وفادار باشید؟ به عبارت دیگر آیا شما به عنوان یکی از ویراستاران فارسی در شرایطی قرار گرفتید که با کمی تساهل نسبت به متن اصلی، ترجمه فارسی را از دیدگاه دیگری انجام دهید؟ بدیهی است که نفس انتشار ترجمهی دایرةالمعارفی غربی دربارهی قرآن در عرصهی عمومی جامعهی ما و مخصوصاً برای مخاطبان ناآشنا و غیرمتخصص کمی سؤالبرانگیز و تعجببرانگیز باشد. من و دیگر دوستان در گروه ویراستاری به این نکته واقف بودیم و در واقع محدودیتهای انتشار چنین اثری را در نظر داشتیم. با این حال، تمام اهتمام ما بر این بوده است که این اثر با کمترین حذف و اضافه نسبت به متن اصلی منتشر شود تا اینکه اصل اصیل ما یعنی عرضهی تصویر واقعی از مطالعات قرآنی در غرب خدشهدار نشود. مجموعهی حذفهای ما محدود به عدم درج دو مدخل در جلد نخست بود که آنها را در ابتدای جلد اول معرفی کردهایم. جز این، در هیچ موردی هیچ عبارتی از مدخلی حذف نشده، بلکه حذف آن دو مدخل هم به این دلیل بود که مجبور به حذف بخشی از یک مدخل نشویم. اما دربارهی اضافات، صرفاً در برخی موارد که خطایی آشکار در متن دیده میشد که با عقاید مسلم مسلمانان در تعارض بود در پاورقی در قالب جملهای کوتاه به آن توجه داده شده و بههیچ وجه قصد پاسخگویی و نقد در کار نبوده است. همینجا اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که ما در ترجمهی این اثر قصد نقد و پاسخگویی به مدعای نویسندگان را نداشتهایم. بنده اصولاً چنین کاری را امری ساده و سطحی نمیدانم و معتقدم در جامعهی پژوهشی ما متأسفانه در نقد آرای دینشناسانه کمتر به معیارهای علمی و پژوهشی توجه میشود و در مواردی حتی به مقدمات اولیهی نقد نظیر آشنایی با زبان منبع موردنقد بیاعتنایی میشود. گذشته از این بحث که مجالی دیگر میطلبد، باید عرض کنم که مفروض ما این بود که مخاطبان این دایرةالمعارف افراد متخصص و اهلفن خواهند بود و برخی نگرانیها و دغدغهها چندان مطرح نیستند. واقعاً چنین نیست که هر فرد فارسزبان به مجرد مسلمانی و آشنایی اجمالی با قرآن بتواند بهسادگی به این کتاب مراجعه کند و از مطالب آن بهرهمند شود. اگرچه ممکن است برخی مدخلهای مرتبط با مفاهیم قرآنی قابل استفاده برای عموم باشد، بخشی از مدخلهای آن که با حوزهی مطالعات نوین قرآنی مرتبط است صرفاً برای دانشجویان و محققان این رشته یا پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی علاقهمند به موضوع قابل استفاده و قابل فهم خواهد بود. بهعبارتی رویکرد این دایرةالمعارف بههیچروی ترویجی و تبلیغی نیست و مخاطب این اثر بنا نیست کتابی دینی بخواند بلکه با کتابی از جنس پژوهشی مواجه خواهد بود. مثلاً در جلد نخست مدخل «اعجاز قرآن» به قلم ریچارد مارتین یا مدخل «امر به معروف و نهی از منکر» به قلم مایکل کوک درج شده است. سبک و سیاق نوشتهای ترویجی دربارهی چنین موضوعاتی بدون شک با تحقیقی آکادمیک متفاوت است. در مدخل اعجاز نه سخنی از اعجاز عددی است و نه سخنی از اعجاز علمی و نه برخی وجوه دیگر. در عوض، دیدگاههای عالمان سرشناس و صاحبنام اسلامی در سدههای نخستین و دورهی شکوفایی آثار کلامی مسلمانان نقل شده و از تأثیر و تأثرات نظریهی اعجاز قرآن در میان فرقههای اسلامی و در مجادلات بینالادیانی سخن گفته شده است. *آیا نگاه علمی و غربی ویراستاران این اثر به قرآن کریم به عنوان متنی وحیانی و کتابی مقدس، باعث بروز مشکل و مسئله ای برای شما از لحاظ نظری و عملی پیش نیاورد؟ نگاه همدلانهی حاکم بر کل این اثر فرایند ترجمه و عرضهی آن به زبان فارسی برای مخاطب ایرانی را نیز برای ما بسیار سادهتر کرد. ضمن اینکه وقتی مبنا و معیار کار پژوهش اصل صداقت و شرافت علمی و عدم جانبداری از عقیده و دیدگاهی خاص باشد چندان مشکلی پیش نخواهد آمد. اجازه دهید مثالی بزنم. یکی از مدخلهای جلد اول این دایرةالمعارف که در نگاه نخست ممکن است بهاصطلاح مسألهدار به نظر بیاید مدخلی است با عنوان «آیات شیطانی». این تعبیر از یکسو در جامعهی ما یادآور کتابی نامآشنا و جنجالبرانگیز است و از دیگرسو عنوانی است که محققان غربی به رویدادی مشهور در تاریخ اسلام یعنی «قصهی غرانیق» میدهند که آن هم در طول قرنها به اندازهی کافی بحثانگیز و معرکهی آرا بوده است. بنابراین، انتظار میرود که اگر غرضی در میان باشد و قرار باشد تا دربارهی وحیانیت قرآن ایجاد بهاصطلاح شبهه شود این مدخل نمونهی گویایی باشد. من توصیه میکنم علاقهمندان به این مدخل مراجعه کنند و محتوا و ساختار و منابع آن را بررسی کنند و خودشان داوری کنند. اما اجازه دهید من هم دیدگاه خودم را بگویم. مؤلف مقاله شهاب احمد مسلمانی پاکستانی و نسبتاً جوان و فارغالتحصیل دانشگاه پرینستون است که پیشتر تحقیقی در همین زمینه منتشر کرده بود و از قضا به همین دلیل هم تألیف این مقاله را به او سپردهاند. او این مدخل را واقعنما و از منظری محققانه نوشته و به طرح و تحلیل آرای مهم عالمان مسلمان از مشربهای مختلف فکری پرداخته و در پایان هم به نحوی گزارشگونه و گذرا به کتاب آیات شیطانی بهعنوان پدیدهای رخداده در جهان اسلام اشاره کرده است. بالطبع ما نیز در ترجمهی مقاله با مشکلی روبرو نبودیم و عین آن را بدون حک و اصلاحی به فارسی برگرداندیم. * قطعا لازمه ترجمه اینچنین دانشنامه هایی استفاده از مشاوران و متخصصان متعددی را می طلبیده است. شما و سه همکار دیگرتان به عنوان ویراستاران فارسی دایرةالمعارف قرآن چگونه این مهم را به انجام رسانده اید؟ به نکتهی خوبی اشاره کردید. اتفاقاً اگر به فهرست مدخلهای همین جلد نخست نگاهی بیندازید متوجه دشواریهای کار ترجمهی این اثر خواهید شد. مثلاً مدخلهایی چون «ادبیات آسیای جنوبی و قرآن» یا «ادبیات ترکی و قرآن» که در آنها جابهجا عبارات و نامهایی به زبانهای ترکی استانبولی، مالزیایی، اندونزیایی و نظایر اینها وجود دارد، یا در مدخل «ادبیات و قرآن» بخش عمدهای از مقاله به منابع قرآنی بهزبان اردو اختصاص دارد. حتماً میدانید که یافتن افرادی مسلط به این زبانها و در عین حال آشنا با مطالعات اسلامی در جامعهی ما چندان ساده نیست. یا شاید تصور نکنید که کارِ برگردان نامهای حدود سیصد نفری که مقالات را تألیف کردهاند چه انرژی و چه اطلاعاتی بطلبد. این کار در ابتدا ممکن است بسیار ساده به نظر برسد اما اگر بدانید در میان این افراد هم مسلمان هست و هم مسیحی و هم یهودی، هم آمریکایی هست و هم انگلیسی و هم آلمانی و هم فرانسوی و هم اسپانیایی و ایتالیایی، هم پاکستانی هست و هم مالزیایی و هم لبنانی و هم مصری و هم عراقی و هم ایرانی، و اینکه در هر کدام از این زبانها و فرهنگها قواعد خاص خود در تلفظ نامهای خاص دارند، در این صورت گستردگی کار خودنمایی میکند. بیشک اگر همراهی و همکاری برخی از دوستان و مشاوران نبود این کار به سرانجام نمیرسید. جا دارد همینجا دوباره از همهی این استادان و بزرگواران که نامهای آنان در مقدمهی جلد نخست آمده و بهنحوی لطفشان شامل حال گروه ویراستاری بوده سپاسگزاری کنم. *به عنوان پرسش پایانی بفرمائید که آیا در آینده پروژههای دیگری معطوف به این دایرةالمعارف قرآن در انتشارات حکمت پیگیری خواهد شد یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است، مختصری از آن را برای ما شرح دهید.
چنانکه در قسمتهای پیشین عرض کردم، پژوهشهای متعددی به اشکال گوناگون در غرب در حال انجام است که بهتدریج منتشر میشوند و بخشی از آنها در قالب کاغذی و الکترونیکی به دست ما میرسد. غیر از این دایرةالمعارف، دو سال پیش به انتشارات حکمت پیشنهاد کردم که مجموعهای مستقل زیر نام «مطالعات قرآن و حدیث» شکل بگیرد. دوست خوبم امیر مازیار که مدیریت علمی انتشارات حکمت را نیز بر عهده دارد مثل همیشه لطف داشت و از این پیشنهاد استقبال کرد. در این مجموعه قرار است آثاری منتشر شوند که با رویکردی آکادمیک و مطابق با معیارهای پژوهشی امروز به مسئلهها و دیدگاههای جدید در مطالعات قرآن و حدیث میپردازند و چشماندازهایی نوین را پیش روی پژوهشگران و علاقهمندان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی قرار دهند. نخستین کتاب در این مجموعه رهیافتهایی به قرآن نام دارد (شامل سیزده مقاله) که در سال 1389 برای نخستین بار در مجموعهی مطالعات اسلامی انتشارات حکمت منتشر شد و چاپ دوم آن در قالب این مجموعه خواهد آمد. دو سه کتاب دیگر نیز از این مجموعه بهزودی و در ماههای آینده منتشر خواهند شد. یکی از آنها کتاب قرآن و زن نوشتهی آمنه ودود است که کتابی است با گرایش نواندیشانه دربارهی تلقی قرآن از زن با خوانشی جدید؛ دومی کتابی است با عنوان شفاهی و مکتوب در نخستین سدههای اسلامی که مجموعهی مقالاتی است از گریگور شولر محقق آلمانی. عنوان کتاب سوم تاریخگذاری حدیث: روشها و نمونهها است که مجموعهی مقالاتی از نویسندگان مختلف است. |
![]() |