—►یادداشتهای پراکنده◄—
هفتادمین سالگرد درگذشت شریعت سنگلجی
شنبه ـ 21 دی 1392 نیمهی دیماه امسال هفتادمین سالروز درگذشت شریعت سنگلجی، روحانی اصلاحگرای دورهی رضاشاه، بود که در سن پنجاهویکسالگی در اثر بیماری تیفوس در تهران درگذشت. در پژوهشهای آکادمیک، نام این روحانی متفاوت و تأثیرگذار در تاریخ اندیشهی دینی ایران معاصر کمتر به چشم میآید. مدتی پیش، به مقالهای جالبتوجه از یان ریشار ـ که از فرانسه به انگلیسی ترجمه شده بود ـ برخوردم که بهطورکامل به احوال و آرای شریعت سنگلجی اختصاص داشت. این مقاله که نزدیک به سی سال پیش و هنگام حضور نویسنده در ایران نوشته شده حاوی اطلاعاتی مفید و تحلیلهایی روشنگر دربارهی زمینه و زمانهی فکری سنگلجی است. مقالهی ریشار تحقیقی است پراطلاع و خواندنی، که خواندم و لذت بردم و البته در برابر وسوسهی ترجمهاش تاب نیاوردم؛ امیدوارم در آیندهی نزدیک ترجمهی این مقاله را منتشر کنم. اما در اینجا فقط چند سطری دربارهی این روحانی کمترمعرفیشده خواهم نوشت تا شاید در خلال آن، اسباب کمترمعرفیشدن او نیز تاحدودی روشن شود.
در بررسیهای گوناگون از نهضت اصلاح دین در جهان اسلام در دو سدهی اخیر، عموماً گفتمان اهلسنت و دو منطقهی شبهقارهی هند و مصر محل توجه بودهاند. اما در جایی بین هند و مصر، در ایرانِ ما، از پیش از انقلاب مشروطه تا اوایل دورهی محمدرضاشاه پهلوی، کسانی چون هادی نجمآبادی و اسدالله خرقانی و شریعت سنگلجی ـ که همگی ساکن تهران بودند ـ در مواجهه با دین و متون دینی رویکردی مشابه با همقطارانشان در هند و مصر داشتند. شریعت سنگلجی (1271-1322ش) یکی از طلایهداران نهضت اصلاح و پیرایش اسلام شیعی در ایران است که تقریباً در همان دورهای که رشیدرضا در جهان عرب اندیشهی «اسلامپیرایی» و بهنوعی سلفگرایی را ترویج میکرد، در ایران به انتقاد از برخی عقاید و اعمال شیعیان میپرداخت. سنگلجی معتقد بود که بسیاری از آنچه در دورهی او «شیعی» دانسته میشود ربطی به شیعهی ناب و اصیل ندارد و در قرون بعدی و در فرایند تحولات شاخههای مختلف فقه و کلام و فلسفه و تصوف، و نیز بهدلایل مختلف سیاسی و اجتماعی به شیعه افزوده شدهاند. او با آموزهی رجعت و شفاعت و مناسکی چون زیارت قبور و عزاداری و، بهطورخلاصه، هر آن چیزی در افتاده بود که بهنظر او بوی شرک و خرافات میداد. محور اصلی اندیشهی او برای دستیابی به اسلام اصیل را دو شعار «بازگشت به قرآن» و «بازگشت به توحید» تشکیل میدادند. سنگلجی اندیشههایش را هم از طریق تألیف کتاب و هم از طریق سخنرانی ترویج میکرد. او نوشتههای زیادی به جای گذاشت که مهمترین آنها «کلید فهم قرآن»، «توحید عبادات» و «محو الموهوم» نام دارند. سخنرانیهای او نیز بهصورتمنظم چهارشنبهشبها در «دارالتبلیغ سلامی» برگزار میشد که سالها در محلهی سنگلج (پارکشهر کنونی) قرار داشت و در چندسال پایان عمر او به خیابان فرهنگ انتقال یافت. رویکرد اصلاحی سنگلجی، اگرچه در همان دوره با واکنشها و مخالفتهای جدی مواجه شد و حتی کار او را به تهدید و تکفیر کشاند، در دورههای بعدی، بهطورمستقیم یا غیرمستقیم و با شدت و ضعف متفاوت، در آثار کسانی چون محمود طالقانی، محمدتقی شریعتی و یوسف شعار تداوم یافت.
گذشته از اندیشههای اصلاحی، ویژگی دیگری که شریعت سنگلجی را به روحانیای کاملاً متفاوت در میان عالمان دینی ایران معاصر تبدیل میکند رفتار و سلوک فردی و اجتماعی او در برخورد با روشنفکران و بهویژه مناسبات او با دستگاه سیاسی حاکم بر ایران بود. سنگلجی مناسبات نزدیکی با شخص رضاشاه داشت که ظاهراً ریشهی آن به زمانی برمیگشت که رضاخان در کسوت افسر قزاق در محلهی سنگلج و در همسایگی خانهی سنگلجی اقامت داشت و خطبهی عقد رضاخان و تاجالملوک (مادر محمدرضا پهلوی) را سنگلجی و پدرش خوانده بودند. همچنین علیاکبر داور، وزیر دادگستری وقت و از پایهگذاران نظام قضایی مدرن در ایران، از جملهی نزدیکان و ارادتمندان به سنگلجی به شمار میآمد. افزون بر اینها، گروهی از روشنفکران و نویسندگان و افراد سرشناس آن دوره از طیفهای مختلف با سنگلجی نشستوبرخاست داشتند و پای سخنان او مینشستند، ازجمله: محمدجواد مشکور، عباس زریاب، احمد فردید، اسدالله مبشری، علیپاشا صالح، حسینقلی مستعان و محمدتقی فلسفی. مراودات سنگلجی با این قبیل افراد موجب میشد که ملاقاتهایی نامتعارف مثلاً با احمد کسروی یا رابیندرانات تاگور، شاعر هندی برندهی نوبل، داشته باشد که در آن دوره از یک روحانی عجیب مینمود. محمدجواد مشکور ـ که خواهرزادهی او بود ـ شاید بیشترین تأثیر را از استاد خود گرفت. او بهتوصیهی داییاش فرقالشیعه نوبختی، از کهنترین متون کلامی شیعه، را ترجمه کرد و از این طریق، به حوزهی تاریخ کلام اسلامی سوق داده شد و آثار متعددی را در این زمینه تألیف و ترجمه و تصحیح کرد.
شریعت سنگلجی از یکسو مروج اندیشههای وهابیت در ایران خوانده شده و نیز در کنار کسانی چون احمد کسروی و علیاکبر حکمیزاده که منتقدان سرسخت دستگاه روحانیت شیعه در آن دوره بودند با انتقادهای تندی مواجه شده است. در همین راستا، گاه او را عامل استعمار و همسو با برنامههای اسلامستیزانهی غربیان و بهاصطلاح غربزدگان شمردهاند. از دیگرسو، او را فردی سازشکار و اهلتعامل با دستگاه رضاشاه و فردی در زمرهی آخوندهای وابسته به دربار تصویر کردهاند. شاید یکی از نخستین و جدیترین انتقادها بر ضد سنگلجی در کتاب کشفالاسرار آیتالله خمینی ظاهر شد که با لحنی تند و گزنده از سنگلجی و نوشتههای او یاد کرد. با این همه، اظهارنظر دربارهی انتقادها از شریعت سنگلجی، که دستکم بخشی از آنها در فضای رادیکال ضدپهلویـضدغربی منتهی به انقلاب پنجاهوهفت شکل گرفته، تحقیقی آکادمیک و بیطرفانه را میطلبد. میراث فکری و عملی او ـ هرچه که باشد ـ در اندیشهی دینی ایران معاصر تأثیرگذار بوده و درست به همین دلیل شایستگی طرح و بحث دارد؛ جای خالی پژوهشی عمیق دربارهی سنگلجی و حلقهی اطرافیان او بهشدت احساس میشود.