—►خبرها و رویدادها◄—
سخنرانی در «شب تفاسیر قرآن مجید» درباره رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن
چهارشنبه ـ 27 مرداد 1395 روز چهارشنبه بیستوهفتم مرداد ماه نودوپنج در کانون زبان فارسی در جلسهای از سلسله شبهای بخارا با عنوان «شب تفاسیر قرآن مجید» حدود نیم ساعت صحبت کردم. سخنرانان دیگر جلسه سیدمصطفی محقق داماد، نصرالله پورجوادی، محمدجعفر یاحقی و محسن معینی بودند که بهترتیب پیش از من سخنرانی کردند. موضوع صحبتام در این جلسه به پیشنهاد و درخواست علی دهباشی «رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن در جهان اسلام» بود. بخش عمده سخنرانیام از روی متنی بود که پیش از جلسه آماده کرده بودم، اگرچه در میانه صحبت نکات دیگری را هم مطرح کردم. متن ازپیشآماده سخنرانی را بهطور کامل در اینجا نقل میکنم: رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن در جهان اسلام منظور از رهیافتهای جدید تلاشهای مکتوب عالمان و محققان مسلمان در یکصدوپنجاه سال اخیر در راستای فهم معنا و مراد قرآن است که گاه بهصورت اثر کامل تفسیری و گاه بهصورت تفسیر بخشهایی از قرآن تدوین یافته و گاهی نیز صرفاً در قالب اثری روششناختی عرضه شده است. این در حالی است که بسیاری از تفاسیر این دوره در روش و محتوا با تفاسیر قدیم تفاوت چندانی ندارند. آنچه موضوع بحث امروز ماست آثاریاند که هم از حیث محتوا و هم از حیث روش با تفاسیر سنتی و آنچه در سدههای پیشین تألیف شدهاند تفاوت دارند. بحث ما از حیث جغرافیایی نیز عمدتاً محدود به موارد شاخص در شبهقارۀ هند، مصر و ایران است. اسباب و زمینهها قصۀ تفسیر جدید در جهان اسلام ازآنجا آغاز شد که نخبگان مسلمان با مفاهیم و ارزشهای دنیای مدرن، بهویژه در دورۀ استعمار، آشنا شدند. رهیافتهای نوین به فهم قرآن بهطورعمده در واکنش به مسئلهها و پرسشهایی پدید آمدند كه در پی تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از مدرنیته و تأثیر تمدن غرب در جهان اسلام ایجاد شده بودند. در این میان، دو مسئله اهمیتی ویژه داشتند: نخست سازگاری جهانبینی قرآن با یافتههای علم جدید؛ و دوم مسئلۀ نظام مناسب سیاسی و اجتماعی بر مبنای اصول قرآنی بهنحوی که مسلمانان را از سلطۀ حاكمیت غرب خلاصی دهد. مسلمانان برای دستیابی به این منظور باید به فهم دوبارۀ پیام قرآن روی میآوردند و چارهای جز این دو راه نداشتند كه یا الگوهای غربی را در جامعۀ اسلامی جذب و هضم كنند یا الگوهای دیگری را كه به اعتقاد خودشان برتر از الگوهای غربی بود طراحی و جایگزین آنها کنند. از مهمترین مسئلهها در این میان نحوۀ فهم آیات قرآن دربارۀ جایگاه حقوقی زنان، روابط با اهلکتاب، و نحوۀ ادارۀ جامعه در پرتو ارزشها و آرمانهای جدید بود. بدینترتیب، اصلاح دینی با اصلاح سیاسی و اجتماعی همراه شد و قرآن به محور نواندیشی دینی در اسلام بدل گردید. مفهوم «بازگشت به قرآن» علاوه بر اینکه بر جنبشی در تاریخ اندیشۀ دینی در جهان اسلام دلالت دارد، تداعیگر مفاهیم دیگری چون «عقلگرایی» و «خرافهستیزی» هم هست. قرآنمحوری بهمعنای توجه حداقلی به احادیث و روایات است و این یعنی دوری از نقل و نزدیکی به عقل. غنای متن قرآن و چندلایه بودن آن امکان تأویلها و برداشتهای متعدد و متفاوت را فراهم میکند و با استخراج و استنباط اصول و مفاهیم انتزاعی از آن میشود نظام فکری جدیدی بنا کرد. از سوی دیگر، باید گفت که روشهای پیشنهادی محققان و عالمان مسلمان برای تفسیر قرآن در دورۀ جدید نیز متأثر از علم و فلسفۀ اروپایی بود. زمانی که مسلمانان به تحول در پارادایم فهم قرآن روی آوردند تحولات گستردهای در زمینههای مختلف فلسفه و علوم انسانی در غرب رخ داده بود و مفاهیم مهمی چون هرمنوتیک، نقد ادبی، نظریۀ ادبی، نظریۀ ارتباطات، نقد تاریخی و نظایر اینها به مقولاتی شناختهشده در فکر و فرهنگ غربی تبدیل شده بودند و حتی دربارۀ دین هم به کار رفته بودند. نظریهپردازان و کنشگران مسلمان با بهرهگیری از این دانشها و نگرشها در پی آن بودند تا با یافتن روشهایی عملی و عرضۀ توجیهاتی نظری، تفسیر سنتی را به نفع تفسیر جدید کنار بگذارند، البته تفسیر جدیدی كه در عین اینکه پذیرشاش برای عقل انسان امروزی آسانتر است، اعتبار متن وحیانی را به معنای دقیق كلمه پاس میدارد. در مجموع، رهیافتهای جدید به قرآن را میتوان واکنشهای مختلف عالمان مسلمان به دنیای جدید و ارزشهای مدرن تلقی کرد. عالمان اسلامی در تکاپوی راهی برای دینداری در دنیای جدید بودند و میکوشیدند تا طرحی نو دراندازند و نشان دهند که مسلمانزیستن، با تعریفی که آنان ارائه میکنند، در هر شرایطی میسر است. مروری بر مهمترین رهیافتها رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن از جنبههای مختلف قابلتقسیماند. این رهیافتها را بر اساس جغرافیای جهان اسلام، بر مبنای دورۀ تاریخی، با توجه به میزان فاصله از تفسیر سنتی، یا با معیار میزان استفاده از اندیشه و دانش غربی میتوان دستهبندی کرد. بهسادگی نمیتوان حکم کرد که کدام دستهبندی دقیقتر و بهتر است، بلکه بسته به انگیزه و هدف پژوهش ممکن است بهرهگیری از یکی از این معیارها مفیدتر باشد و ازاینرو بر دیگری ترجیح یابد. برای هدف ما در این جلسه تقسیمبندی این رهیافتها بر اساس گرایش اصلی مفسر شاید مناسبتر باشد. در ادامه از برخی از مهمترین رهیافتها، با توجه به گرایش اصلی صاحبان آنها، سخن خواهم گفت و افراد شاخص در آنها را به همراه حرف اصلی و مهمترین دیدگاههای آنها معرفی خواهم کرد. 1) رهیافت عقلگرایانه در نیمۀ دوم قرن نوزدهم در شرق و غرب ایران یعنی شبهقاره هند و مصر طلایهداران این جنبش سربرآوردند: سید احمد خان (د. 1898) و محمد عبده (د. 1905). این دو شخصیت مشهور جهان اسلام که تحت تأثیر تفوق سیاسی و رفاه اقتصادی تمدن جدید غرب در دوران استعمار بودند، ظهور این تمدن را ناشی از دستاوردهای علمی اروپاییان دانسته و برداشتی رایج از فلسفه روشنگری را پذیرفته بودند و بر این اساس رویكردی عقل گرایانه به تفسیر قرآن اتخاذ كردند. سید احمدخان معتقد بود که کلام خدا نمیتواند با فعل خدا متناقض باشد، پس تناقضی بین قرآن و علوم طبیعی نیست. نتیجه عملی تلاش تفسیری سید احمد خان حذف وقایع خارق العاده از حوزه فهم قرآن تا حد امكان و كنار گذاشتن صورتهای مختلف پدیده های مافوق طبیعی و همه پدیده های ناسازگار با جهان بینی علمی بود. ازاینرو، در تفسیر او شب معراج پیامبر صرفاً در رؤیا به وقوع پیوسته و جن نوعی حیوان وحشی بدوی بوده است. عبده نیز تلفیقی از عقلگرایی سنتی و آگاهی سیاسیـ اجتماعی مدرن را انتخاب کرد. چنین تلفیقی عبده را قادر میساخت تا تفسیری نسبتاً عقلانی از قرآن عرضه کند. مهمترین سخن عبده تأکید بر این نکته بود که قرآن کتاب تاریخ نیست و بنابراین، داستانهای قرآن را نباید اَسناد تاریخی دانست. عبده آشکارا میان داستانگویی قرآن و «تاریخنگاری» تمایز میگذاشت. تاریخنگاری مقولهای علمی و مبتنی بر تحقیق و بررسی انتقادی اطلاعات است، اما داستانهای قرآن در خدمت مقاصد اخلاقی، معنوی و دینی قرار دارند. به همین دلیل است که نامهای افراد و مکان و زمان دقیق وقایع در داستانهای قرآن ذکر نشدهاند و مفسر نیز نباید تلاش خود را صرف ایضاح این موارد مبهم کند. عبده برای اینکه نشان دهد آیات قرآن با عقل در تضاد نیست، تا آنجا پیش رفته كه شاید جنّ مذكور در قرآن همان میكروبها باشند؛ یا اینکه «ابابیل» دستههای پشه یا مگس بودند كه با پاهای آلودهشان نوعی بیماری را به اصحاب ابرهه سرایت دادند. او همچنین آیات ناظر به سحر و چشمزخم را بیان اعتقادات عرب آن زمانه تلقی میکند. 2) رهیافت ادبی امین خولی (د. 1967) استاد زبان و ادبیات عربی دانشگاه مصر را پایهگذار مکتب ادبی در تفسیر قرآن در دورۀ جدید دانستهاند. زمانیکه امین خولی فعالیت علمی خود را آغاز کرد، اندیشههای نوین در حال نفوذ بر زندگی مردم مصر بود. رمانتیسم یا، به تعبیر دقیقتر، «رمانتیسم عربی» مکتب غالب در نظریۀ ادبی آن دوره بود. شعار خولی این بود که «گام نخست برای هر گونه نواندیشی مطالعۀ همهجانبۀ سنت است». اما پیش از او طه حسین حرف بسیار مهمی زده بود. او گفته بود كه كتابهای مقدس همانند آثارادبی هومر و شكسپیر به میراث مشترك ادبی همۀ بشرا تعلق دارند و مسلمانان باید بررسی قرآن را به عنوان كتابی ادبی آغاز كنند و در این راه از تحقیقات جدید ادبی بهره بگیرند. امین خولی این اظهارات طه حسین را پروراند و به برنامهای مشخص تبدیل کرد. خولی قرآن را بزرگترین كتاب عربی و عظیمترین اثر ادبی در این زبان میدانست و معتقد بود که روشهای مطالعه قرآن بهمثابه كتابی ادبی تفاوتی با کتابهای دیگر ندارد. فقط باید زمینه تاریخی و شرایط پیدایش متن قرآن را بررسی کرد و معنای صحیح متن را، آنگونه كه مخاطبان نخستین می فهمیدند، معلوم کرد. نکتۀ مهم در رهیافت ادبی خولی آن بود که از نگاه او ادبیات و هنر در درجه نخست راهی برای جلب احساسات عامۀ مردم و هدایتگر تصمیمات آنهایند. ازاینرو، وی معتقد بود که مفسر باید اثرات روانشناختی ویژگیهای هنری قرآن بر مخاطبان اولیهاش را بشناساند. محمد احمد خلفاللّه، دانشجوی خولی، در رسالۀ دکتریاش همین رهیافت را در کار گرفت و به این نتیجه رسید که داستانهای قرآن برای اینكه تأثیر روانشناختی داشته باشند، نیازی به مطابقت دقیق با واقعیتهای تاریخی ندارند. این داستان ها باید با احساسات و شرایط ذهنی شنوندگان هماهنگ باشند و خداوند آنها را نه به عنوان واقعیات تاریخی، بلكه به عنوان واقعیاتی روحی و روانی در قرآن ذكر كرده است. او به ادبیات مدرن اشاره میکند و نمونههایی ادبی دربارۀ شخصیتی چون کلئوپاترا ملکۀ مصر را به قلم کسانی چون شکسپیر، برنارد شاو، احمد شوقی و والتر اسکات مثال میزند. بهگفتۀ او، چارچوب این داستانها تاریخی به نظر میرسد، اما معنا یا پیام آنها لزوماً بازتابندۀ تاریخ نیست. 3) رهیافت تاریخی از میانۀ سدۀ بیستم میلادی، محققانی به این باور رسیدند كه متن قرآن به شكلی بسیار گستردهتر از آنچه تا آن زمان گفته میشد با تاریخ در ارتباط است. فضلالرحمان (د. 1988)، محقق و اندیشمند مسلمان پاكستانی، یکی از روشمندترین نواندیشان دینی از مشهورترین این محققان است. محور اندیشۀ فضلالرحمان از آن زمان که به جرگۀ نواندیشان دینی پیوست قرآن بود و دغدغهاش روش فهم و تفسیر آن در دنیای مدرن. فضلالرحمان راز انحطاط جوامع اسلامی در دورۀ جدید را فاصلهگرفتن جهانبینی حاکم بر میراث فکری مسلمانان از اسلام اصیل و اصول کلی آن میدانست. بدین ترتیب، توجه فضلالرحمان به ماهیت قرآن و فرایند فهم و تفسیر آن معطوف شد. در قرآنشناسی فضلالرحمان عنصر تاریخ نقشی اساسی دارد. او بهجد معتقد است که باید در مطالعۀ قرآن این نکته را در نظر داشت که توقعات، نگرانیها، دغدغهها و علایق پیامبر و جامعۀ او در قرآن بازتاب یافته و فرایند نزول قرآن نه یکجا بلکه تدریجی و در دورهای قریب به بیست و سه سال ادامه داشته است. به باور فضلالرحمان، تصور گسست میان وحی و بافت تاریخی و اجتماعی آن بعدها در كلام و فقه اسلامی تأثیر گذاشته و پیامد طبیعی این تصور در فقه اسلامی به این باور انجامیده است که مضامین حقوقی و اجتماعی قرآن هیچ گونه محدودیت تاریخی ندارند و در همۀ زمانها و مكانها قابل اجرایند. پروژۀ فکری فضلالرحمان آن بود تا نظامی اخلاقی و حقوقی متناسب با دنیای جدید بر محور قرآن بنا کند. او تفسیر سنتی قرآن را برای زندگی مسلمانان در دنیای جدید ناکارآمد میدانست و از این رو، بیشتر توان فكری خود را مصروف عرضۀ روشی جدید در تفسیر قرآن کرد. در نتیجه، فضلالرحمان راه حلی برای این مشكل هرمنوتیكی پیشنهاد كرد تا گره از مسئله جاودانگی پیام قرآن در عین انطباق آن با شرایط تاریخی دوران نبوت پیامبر بگشاید و معنای آن را برای مسلمانان امروزی تبیین نماید. طبق نظریه او، قرآن اساساً شامل بیاناتی اخلاقی، دینی و اجتماعی است كه پاسخگوی مسائلی خاص در شرایط تاریخی معین است، به ویژه مشكلات جامعه مكه در دوران پیامبر. بنابراین، فرایند تفسیر امروزه به حركتی دوسویه نیازمند است: حركت از وضع حاضر به عصر نزول قرآن و سپس بازگشت به دوره حاضر. در حرکت نخست، با مطالعۀ بافت تاریخی قرآن و اوضاع زمانۀ نزول وحی حکمتهای واقع در پسِ مضامین اخلاقی و فقهی قرآن نظیر عدالت، برابری و آزادی به دست میآید که همان اهداف تعالیم قرآنی در جامعه و مبنای اصول عمومی قرآن است. در حركت دوم، این اصول عمومی مبنای طرحریزی قوانین متناسب با دورۀ جدید قرار میگیرد. بدیهی است که برای تحقق این نظریه هم پای علمای سنتی به میان میآید و هم متخصصان علوم جدید. نصر حامد ابوزید (د. 2010) در کتاب مفهوم النص الگوی جدیدی عرضه کرد که تحولی چشمگیر در عرصه تفكر نظری در باب روش تفسیر قرآن بود. اگرچه از ابوزید، به سبب توجه ویژهاش به بستر تاریخی شکلگیری متن و تفسیر قرآن، در بخش رهیافت تاریخی نام بردیم، ذکر این نکته ضروری است که کار او تا حدی ادامۀ کار خولی به حساب میآید. خولی میگفت قرآن در وهلۀ نخست اثری ادبی است و باید به این شكل تحلیل شود، اما ابوزید بهصراحت گفت که قرآن یك متن است و باید مطابق اصول علمی فهم متون فهمیده شود. ابوزید از مدل ارتباطی یوری لوتمان، نشانهشناس روس، دربارۀ ساختار اثر هنری و ارتباط فرستنده و گیرنده بهره برد و آن نظریه را دربارۀ قرآن گرفت. بر این اساس، پیام قرآن برای هر دوره و هر مخاطبی متفاوت است و دیگر نمیتوان به تفسیر «واحد و صحیح و معتبر» اعتقاد داشت. پرسش اساسی ابوزید در پروژۀ فکریاش در ارتباط با تفسیر جدید قرآن این بود که چگونه میتوان به فهمی علمی از قرآن رسید و چگونه میتوان لایههای تفسیر ایدئولوژیک را کنار زد و واقعیت تاریخی قرآن را آشکار کرد. او قرآن را «محصول فرهنگی» آن هم در فرهنگی خاص میداند و این کتاب را محدود به قواعد و ساختار خودش میشمارد که مکانیزم خاصی دارد و برای فهم آن باید از ابزارهایی چون هرمنوتیک، نقد ادبی و معناشناسی استفاده کرد. از نگاه او، فقط این نوع تفسیر است که میتواند پیام قرآن برای مردم آن دوره را برای جامعۀ امروز آشکار کند. 4) رهیافت فمینیستی رهیافت فمینیستی را باید از محصولات رهیافت تاریخی دانست. زیرا عمدۀ مدافعان این رهیافت فقط با اعتقاد به مبانی رهیافت تاریخی قادر به استنباط نتایج دلخواهشان خواهند بود. اما به جهت اهمیت و رواج گستردۀ این رهیافت در سه دهۀ اخیر اختصاص عنوانی مستقل به آن بیوجه نمینماید. مفهوم غربی «فمینیسم» از ابتدای قرن بیستم به جهان اسلام راه یافت، اما در اواخر این قرن بود که سمتوسویی دینی پیدا کرد، بهتدریج اصطلاح «فمینیسم اسلامی» ایجاد شد و قرآن به مرجع اصلی این جریان بدل گردید. تمرکز اصلی مدافعان این جریان بر برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی بود و آنان این دو مفهوم را از مهمترین اصول اساسی قرآن تلقی میکردند. طراحان اصلی گفتمان فمینیسم اسلامی زنانی بودند که دارای تحصیلات عالی در علوم دینی و دیگر علوم بودند، هرچند عمدۀ آنان از اینکه فمینیست خوانده شوند ابا داشتند. اینان با محوریت متن قرآن در پی احقاق حقوق زنان مسلمان بر آمدند و بر سر حق انحصاری مردان در تعریف اسلام مناقشه کردند و مدعی شدند که تفاسیر مفسران مرد حامی آموزۀ سنتی برتری مردان و بازتابی از فضای فرهنگهای مردسالار رایج است. این مفسران زن با بررسی دقیق و زمینهیابی عبارات قرآنی کوشیدند تأثیرات اندیشۀ مردسالاری را در تفاسیر قدیم مردان نشان دهند و ثابت کنند چگونه چنین تفاسیر مردسالارانهای با پیام اصلی قرآن دربارۀ برابری جنسیتی در تعارض است. آمنه ودود (متولد 1952) یکی از مشهورترین زنان فعال مسلمان در این حوزه است و کتاب مشهور او با عنوان قرآن و زن: بازخوانی متن مقدس از منظر یک زن نمایندهی تلاشها و عصارهی دیدگاههای او در این زمینه به شمار میآید. ودود در این کتاب کوشیده است نشان دهد که تلقی موجود از زن در جوامع اسلامی بهسبب آن است که زنان سهمی در فهم و تفسیر قرآن نداشتهاند و نگاه مردسالارانه همواره بر این جوامع حاکم بوده است. از نگاه ودود، قرآن شامل راهنماییهای کلی اخلاقی است، اما مسئله این است که مطالب آن در زمانی نازل شدهاند که اعراب تلقی خاص و تصور نادرستی دربارۀ زنان داشتند و در نتیجه رفتارهای وقیحانهای علیه آنان انجام میدادند و همین امر به بیان دستورهایی خاص آن فرهنگ در قرآن انجامیده است. ودود قرآن را متنی دارای شرایط تاریخی و کلیتی با هرمنوتیکی پیچیده میداند و تعالیم قرآنی را بر حسب زمینههای تاریخی و اجتماعیای که اسلام در پی اصلاحشان بود و نیز بر حسب ساختارهای نحوی و زبانشناختی خود متن توضیح میدهد. او میکوشد نشان دهد معدود آیاتی که از قوانین خاصی در رابطه با زنان سخن میگوید به دلیل برتری مردان نیست و برتری مردان بهواسطه سیطرۀ مردان بر تفاسیر و بازتابی از سلطهی اجتماعی ایشان در طول قرنهاست. 5) جریان «بازگشت به قرآن» در ایران نهضت «بازگشت به قرآن» در ایران همگام با برخی مناطق دیگر جهان اسلام بهویژه مصر حدود یکصد سال پیش سربرآورد. آغازگر این جریان در ایران معاصر را شیخ هادی نجمآبادی (د. 1281ش) دانستهاند. نگاه او به اسلام را میتوان نگاهی عقلگرایانه و خردورزانه قلمداد کرد که بیش از هر چیز در مبارزه با خرافات و اوهام مرتبط با دین مبارزه میکرد. او در تحریر العقلاء، که مجموعه گفتهها و نوشتههای باقیمانده از اوست، با استناد به آیات قرآن میکوشد تا مسلمانان را با اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسیشان آشنا کند و علل و عوامل عقبماندگیشان را برایشان توضیح دهد. گذشته از برخی تأویلات متفاوت او از آیات قرآن، از او دیدگاههای متفاوتی نسبت به قرآن بهجای مانده است. مثلاً او در اعجاز قرآن به جنبۀ فصاحت و بلاغت و اخبار از غیب اعتقادی ندارد و بیش از هر چیز بر اعجاز محتوایی قرآن و ویژگی عقلانی و هدایتگری آن تأکید دارد. او همچنین دایرۀ مصادیق «راسخان در علم» را بسیار گستردهتر از تلقی رایج در نظر میگیرد. دیگر شخصیت همدوره با نجمآبادی که آرایی مشابه با او داشت اسدالله خرقانی (د. 1315ش) صاحب کتابی با عنوان اصلاحگرانۀ «محو الموهوم و صحو المعلوم» بود که سیدمحمود طالقانی بر آن مقدمهای نوشت و منتشرش کرد. اما شخصیتی که توجه بیشتری به قرآن کرد و آرای او دامنۀ گستردهتری یافت شریعت سنگلجی بود. شریعت سنگلجی (د. 1322ش)، روحانی مشهور دو رۀ رضاشاه، یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در اندیشۀ دینی ایران معاصر و یکی از پیشگامان نهضت اصلاح اسلام شیعی بود. محور اندیشۀ سنگلجی برای دستیابی به اسلام اصیل شعار «بازگشت به قرآن» بود. او با محور قرار دادن قرآن و به رسمیت شناختن عقل عرفی به انتقاد از پارهای از عقاید و آموزههای بهجایمانده از پیشینیان پرداخت. او همچنین بر تعقل و دوری از تقلید بسیار تأکید میکرد. هرمنوتیک قرآن از منظر سنگلجی همان چیزی است که او در کتاب کلید فهم قرآن گرد آورده است. او در این کتاب بر قابلفهمبودن همۀ آیات قرآن برای همۀ مردم و اهمیت فهم شخصی از قرآن تأکید کرده و گفته است که قرآن اساساً با عوام و تودۀ مردم، و نه نخبگان جامعه، سخن گفته و روش تربیت و اصلاح آن مخالف روش فلاسفه است. سنگلجی اساس قرآن را سه اصل توحید، نبوت و معاد میدانست و در برنامۀ اصلاحی او اصل توحید جایگاه ویژهای داشت. اگر «بازگشت به قرآن» را نخستین شعار سنگلجی بدانیم، بیگمان دومین شعار او «بازگشت به توحید» است. کلید فهم قرآن سنگلجی اگرچه تفسیر قرآن نیست، مقدمهای تحلیلی بر شناخت قرآن و بازگوکنندۀ مبانی او در فهم و تفسیر قرآن است. از نگاه سنگلجی، معنای همۀ آیات قرآن بهاستثنای اندکی از آنها (مثل حروف مقطعه) واضحاند. به عبارتی، آنچه نیاز داریم بدانیم در خود قرآن بهوضوح بیان شده است. اما منظور از آنچه ما نیاز داریم مسلماً علوم طبیعی مثل میکربشناسی یا ستارهشناسی نیست، بلکه مبانی اخلاق و ایمان و اعتقاد دینی است. سنگلجی بهویژه تأکید بر این نکته دارد که هر فردی با اجتهاد خود میتواند به فهم قرآن بپردازد، زیرا باید حکم خدا را بفهمد و در زندگیاش به کار بندد. دیدگاه او همچنین دربارۀ محکم و متشابه قرآن و نیز ظاهر و باطن قرآن بادیدگاه رایج تفاوتهایی دارد و در مجموع، در پی آن است که به هر یک از مفاهیم و مقولات سنتی که راه را بر تعقل میبندد و موجب جمود و تقلید بیچونوچرا می شود معنایی تازه میبخشد و آنها را با عقل و دانش انسان همدورۀ خودش سازگار میکند، چنانکه دربارۀ مفاهیمی همچون شفاعت و توسل و رجعت نیز دیدگاههای ویژهای دارد. سنگلجی بهشدت بر این نکته تأکید دارد که قرآن مخالف تنبلی و کنارگذاشتن عقل است و در نتیجه با تقلید از گذشتگان مخالفت میکند و آن را از موانع تعقل میشمارد. خاتمه رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن ناشی از نیازی بود كه بهصورت فراگیری احساس میشد. با اینکه پایهگذاران و نظریهپردازان این رهیافتها نهایت تلاش خود را کردهاند تا این نیاز را بدون دستكشیدن از اعتقاد به منشأ الهی قرآن برآورده سازند، این رهیافتها در مجموع تاكنون مقبولیت چندانی در میان علمای سنتی نیافته و حتی برخی از آنها واكنشهای شدید جمعی از مراجع دینی را برانگیخته است. بسیاری از این رهیافتها نزاعها و جنجالهای قابلتوجهی را در مناطق مختلف جهان اسلام در پی داشته که در اغلب موارد به رسانهها کشیده شده و جنبۀ عمومی یافته است. از ماجرای فضلالرحمان در شبهقاره تا ماجرای خلفالله و ابوزید در مصر و ماجراهای مختلف پدیدآمده در ایران. بیشتر مدافعان این رهیافتها در حالی در این ماجراها متهم به ارتداد و مجبور به تبعید شدهاند که خود را مدعی دفاع از اسلام و مدافع اسلام اصیل و حقیقی میدانستهاند. اینکه این وضعیت در یکصدوپنجاه سال اخیر بارها بهطور مشابه در نقاط مختلف جهان اسلام رخ نموده گویای این واقعیت است که مسئلۀ ماهیت وحی و فرآیند فهم و تفسیر قرآن مسئلهای همچنان حلنشده در جوامع اسلامی است. به نظر میرسد در این رهیافتهای جدید تفسیری مسئلۀ اصلی نزاع بر سر چیستی کتابی به نام قرآن است که آیا کتاب تاریخ است یا علم یا ادب یا کلام یا فلسفه یا عرفان یا همۀ اینها یا هیچیک از اینها. بیتردید بسته به گرایش پرسششونده، پاسخ متفاوت خواهد بود. شاید از همین روست که محمد ارکون تفسیر مطلوب خود را اینگونه معرفی میکند: «تفسیر مطلوب من تفسیری سرگردان در همۀ جهتهاست که هر مسلمان یا غیرمسلمان را با جولان ذهنی مخصوص به خودش در ایجاد ارتباط میان اندیشهها و تصورات به حال خود وامیگذارد تا آزادانه متونی را از کتابی برگزیند که محققان بینظمیاش را نکوهیدهاند، درحالیکه همین بینظمی خود مؤیدی برای سرگردانی در همۀ جهات است. این رهیافت بیشک خارج از انواع بلاغتهای دلبخواهانه، ساختارهای منطقی تصنعی و همۀ نظامهای فریبندهای قرار میگیرد که تفسیرهای فقهی، کلامی، تدافعی، ایدئولوژیک و تخیلی تحمیل کردهاند». ـ گزارش وبسایت بخارا از این جلسه را اینجا ببینید. ـ برای فایل صوتی سخنرانی به کانال تلگرام من مراجعه کنید.