—►یادداشتهای پراکنده◄—
«دایرةالمعارف اسلام» در «هزاردستان»
یکشنبه ـ 5 بهمن 1393 کودکی دهساله بودم که عصر جمعهها سریال «هزاردستان»، مجموعه ماندگار زندهیاد علی حاتمی، از شبکه اول تلویزیون پخش میشد و من هم مثل بسیاری از همنسلانم ناگزیر و بهسختی به تماشای آن مینشستم و گفتن ندارد که چیز زیادی از آن نمیفهمیدم. اما در این سالها که به تاریخ ایران معاصر و بهویژه فضای فکری و فرهنگی و دینی تهرانِ بین دو انقلاب سخت علاقهمندم تماشای این سریال و گوش سپردن به دیالوگهای این مجموعه برایم لذت و فایدتی مضاعف دارد. چند هفته پیش در اثنای تماشای قسمتی از این سریال سکانسی حدوداً یکدقیقهای توجهم را به خود جلب کرد، بهویژه از آن جهت که با دلمشغولیهای پژوهشی این سالهایم یعنی مطالعات اسلامی در غرب نیز ارتباط مییافت. این سکانس که در لابی گراند هتل تهران در شهریور 1320 میگذرد حاوی گفتگویی است میان خان مظفر و استاد گلبهار با حضور یکی از دوستان خان مظفر که هر سه دور میزی نشستهاند و بستنی میخورند. متن دیالوگهای این سکانس دقیقاً از این قرار است: ــ خان مظفر: قصد ما چاپ کتاب «مقاصد الالحان» عبدالقادر مراغی است به جهت معرفی اصول و قواعد مقامات موسیقی قدیم به اساتید امروز که شما حاشیه مبسوطی بر آن نوشتهاید.
ــ استاد گلبهار: این از کرامات پیر داناست که میداند همه سرسپردگان به چه کارند و در این میان حتی منِ "مادربزرگ" را هم از یاد نبرده.
ــ دوست خان مظفر: کتابخانه بنیاد مظفر موفق شده است تا اکنون دو نسخه دیگر از این کتاب گرانقدر را در هلند و استانبول به دست آورد که توسط دانشجویان بنیاد از کتب عکسبرداری شده و نُسخ آن در اختیار استاد قرار میگیرد.
ــ خان مظفر: علاوه بر آن، مقالهای به ابتکار فارمر در کتاب «دایرةالمعارف اسلام» از عبدالقادر آمده ـ (خطاب به دوستش:) یادم بیارین ترجمه فصل مربوط رو تقدیم استاد بکنم ـ فوائد تحقیقات فرنگیها در این است که با مراجعه به مآخذ معتبر با شیوههای تنقیدی علمی اطلاعات رو فراهم میارن. نهایت، این نقادی خالی از اشراق و عرفانه. در این خصوص شور و صفای شما مکمل مطلبه.
گفتگوهای این سکانس و محتوای مطالب آن از دو حیث برایم جالبتوجه بود:
نخست از حیث اطلاعاتی دقیق و مطابق با واقع که علی حاتمی دربارهی چنین موضوع فنی و تخصصی در این سریال گنجانده است: «مقاصد الالحان» کتابی است از عبدالقادر مراغی (د. 838) موسیقیدان بزرگ تمدن اسلام و ایران در قرن هشتم و نهم هجری، که هنری جُرج فارمر (د. 1965)، موسیقیشناس بریتانیایی و متخصص موسیقی عربی، مدخل مربوط به او (عبدالقادر بن غیبی حافظ مراغی) را در سال 1938م مصادف با 1317ش در ویرایش اول دایرةالمعارف اسلام (ج9، تکمله، ص4-5) چاپ کرده است (و با تغییراتی در ویرایش دوم این دایرةالمعارف نیز منتشر شده). تاریخ این گفتگو در سریال سال 1320ش است و فارمر در سال 1317ش مقاله را منتشر کرده. با این حساب، خان مظفر در این فاصلهی حدوداً سهساله این مقالهی انگلیسی د. اسلام را دیده و خوانده است و دربارهی آن اطلاعاتی عرضه میکند. پس هم آفرین به اطلاعات علی حاتمی (یا مشاور فیلمنامه) و هم مرحبا به دانشوری خان مظفر!
دوم از حیث تصویری که از رابطه میان طبقه حاکم و اهل سیاست (به نمایندگی خان مظفر) و طبقه روشنفکر و اهل فرهنگ (به نمایندگی استاد گلبهار) عرضه میکند. در این سریال همهی شخصیتها میان واقعیت و تخیل نویسنده معلقاند، ازجمله خان مظفر یا هزاردستان که قرار است شخصیتی نزدیک به فرمانفرما را تداعی کند و استاد گلبهار که دانشوری اهل موسیقی و تصنیف و آواز است که به ملکالشعراء بهار شباهتهایی دارد. نکتهی قابل تأمل در این میان وجود محلی به نام «بنیاد مظفر» برای حمایت از کارهایی همچون گردآوری نسخههای خطی تألیفات در تمدن اسلامی است، و نکتهی دیگر نگاه رایج در آن روز نسبت به کار غربیان دربارهی سنت اسلامی و ایرانی دایر بر اینکه دقیق و متقن است اما شور و حال ندارد؛ این نگاه ظاهراً هنوز هم حاکم است!
بههرحال، گاه سریال هزاردستان هم ممکن است «بصیرت»ی برای کاروبار مطالعات اسلامی و ایرانی به همراه داشته باشد. فتدبّر جیداً.